- در حسرت تاپلیگهای اروپا
- درهای بهشت هنوز باز است
- ستارههای این نسل بازیکنان تیمهای بزرگ نیستند شاید آینده نگرانکنندهتر باشد
- دروازههای دور از دسترس
- غنی از پوچی!
- در چنین روزی
- طســـم را بشکـــن!
- ماجرای گلوبساکر و میهمانان ایرانیاش
- پیتزا در خانه رونالدو
- واکسن خارجی خر است
- منسوخ شدن شروع مجدد دروازهبانها
|
در حسرت تاپلیگهای اروپا
برای آنهایی که بیش از ۱۵ سال است فوتبال داخلی را دنبال میکنند، تماشای لیستی همانند لیست ملیپوشان اعزامی به جامجهانی ۲۰۰۶ آلمان رویایی نسبتاً دور از دسترس است. در آن زمان فهرست تیم ملی با مهدی مهدویکیا، وحید هاشمیان، علی کریمی و فریدون زندی پر میشد؛ با ستارگانی که هر یک در یکی از باشگاههای بوندسلیگایی در ترکیب ثابت میدرخشیدند. جامجهانی آلمان نیز سکوی پرتاب استعدادهای جوان آن نسل از تیم ملی نظیر آندرانیک تیموریان، مسعود شجاعی، جواد نکونام و حسین کعبی به لالیگای اسپانیا و لیگ برتر انگلیس شد.
تیم ملی در دوران کارلوس کیروش، دو دوره متوالی در جامجهانی حضور یافت و با یک نسل جوان تنهبهتنه دو قدرت بزرگ فوتبال جهان به نبرد پرداخت؛ اما آنچه پس از چهار سال جالب توجه است، سرنوشت ۱۰ بازیکن ۲۵ ساله از فهرست ملیپوشان جامجهانی روسیه است. از میان این نامها، تنها علیرضا جهانبخش و سامان قدوس پایشان به لیگ جزیره باز شد. زوج طارمی-آزمون و میلاد محمدی راهی باشگاههای معتبری نظیر پورتو، زنیت و آ.ا.ک شدند، اما نفرات دیگر نتوانستند از فوتبال ترکیه، قطر و دانمارک چندان فراتر بروند. چرا فوتبال ایران هیچ سهمی از تاپلیگهای اروپایی ندارد؟ چرا ستارههای ایران به لیگ برتر، لالیگا، بوندسلیگا، سری A و لوشامپیونا نمیرسند؟ پرونده امروز این ماجرا را واکاوی میکند.
درهای بهشت هنوز باز است
آرمن ساروخانیان
عزیمت بازیکنان ایرانی به فوتبال اروپا در اواخر دهه 70 یک اتفاق بزرگ بود. چند سال پیش از آن چنین انتقالی به یک مأموریت غیرممکن شباهت داشت و مثلاً وقتی شایعه علاقه مارسی به مجید نامجومطلق بعد از بازی بینقارهای بین ایران و الجزایر مطرح شد، کسی آن را خیلی جدی نگرفت. با این حال تغییر قوانین فوتبال اروپا و برچیده شدن محدودیت جذب بازیکنان اروپایی فضای تازهای برای بازیکنان سایر قارهها به وجود آورد که پایشان به بهشت فوتبال جهان باز شود.
دایی، باقری و مهدویکیا، نسل اول لژیونرهای ایرانی به بوندسلیگا رفتند. بعد از آن نکونام عازم لالیگا شد، آندو بازی در لیگ برتر انگلیس را تجربه کرد و رحمان رضایی با مهاجمان لیگ ایتالیا من تو من شد. بهتدریج لیگهای بلژیک، اتریش و یونان هم به دست ایرانیها فتح شد. این روزها بازی در اروپا برای بازیکنان ایرانی تقریباً عادی شده و حدود 40 لژیونر داریم که اکثراً در قاره سبز توپ میزنند، ولی حضورشان در پنج لیگ معتبر اروپا کمرنگ شده. رسانهها و کارشناسان برای این تغییر رویه دلایل مختلفی مطرح میکنند، ولی نمیتوان غیبت ایرانیها در این لیگها را نشانه افت کیفی فوتبال ایران دانست و موارد غیرفنی از جمله پارامترهای اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی هم در آن دخیل هستند. شرایط بوندسلیگا که مقصد اصلی بازیکنان ایرانی بود متحول شده و باشگاههای آلمانی ترجیح میدهند به آکادمیهایشان تکیه کنند. این جرقه بعد از ناکامی آلمان در جامجهانی 1998 زده شد که آنها تصمیم گرفتند از فوتبال اسپانیا الگوبرداری کنند. درهای لیگ فرانسه هم به دلایل مشابه همچنان روی ایرانیها بسته است. لوشامپیونا را لیگ استعدادها مینامند و آکادمیهای فرانسوی آنقدر بازیکن میسازند که یکی از منابع اصلی تغذیه لیگهای اروپایی محسوب میشوند.
باشگاههای اسپانیایی و ایتالیایی به غیر از چند موردی که نام بردیم دیگر سراغ بازیکنان ایرانی را نگرفتند، ولی ماجرا بیشتر به قطع بودن کانالهای ارتباطی برمیگردد. در لیگ برتر رقابت سرسامآوری وجود دارد، با این حال جهانبخش و قدوس در این سالها نمایندگان ایران در پریمیرلیگ بودند.
آزمون و طارمی، ستارگان نسل فعلی پتانسیل بازی در پنج لیگ معتبر اروپا را دارند، ولی ترجیح دادهاند در زنیت و پورتو بازی میکنند؛ تیمهایی که حضور ثابتی در لیگ قهرمانان دارند و کیفیتشان دستکمی از تیمهای لیگهای پنجگانه ندارد.
حضور در این پنج لیگ که استانداردهای فنی و حرفهای بالایی دارند دشوار است، ولی راه برای بازیکنان ایرانی هنوز بسته نشده و ممکن است در آینده نزدیک دوباره آنها را در این ویترینهای پرزرق و برق ببینیم.
ستارههای این نسل بازیکنان تیمهای بزرگ نیستند
ستارههای این نسل بازیکنان تیمهای بزرگ نیستند شاید آینده نگرانکنندهتر باشد
مازیار گیلکان
اگرچه گاهی درخشش مهدی طارمی و سردار آزمون در رسانههای ورزشی ایران باشکوه و حیرتآور توصیف میشود و با متنهای اغراقآمیز انگار فوتبال اروپا تحت تأثیر بازی دو مهاجم ایرانی است، اما واقعیت پنهاننشدنی دیگری وجود دارد؛ اینکه ما در نسل جدید فوتبال ایران بازیکنانی نداریم که توانسته باشند بازی در تیمهای بزرگ اروپا را تجربه کنند یا حتی در لیگهای معتبر دوام بیاورند. در نسل پیشین فوتبال ایران شانس بازی در بایرنمونیخ برای بازیکنان ایرانی وجود داشت، یا در لیگ برتر انگلیس و لالیگا بازیکنانی داشتیم که از پس کار خود برمیآمدند و سالها در آن فشار دوام میآوردند، نمونههایش فراوان است؛ از علی دایی و علی کریمی و حتی وحید هاشمیان در بایرنمونیخ، مهدویکیا سالهای سال در هامبورگ، مسعود شجاعی و جواد نکونام در اوساسونای لالیگا و آندو تیموریان که بازی در بولتون را تجربه کرد. دیگران نیز بودند و فهرست بلندبالایی میتوان نوشت. در نسل جدید اما جهانبخش در برایتون دوام نمیآورد و به هلند برمیگردد. او رکورد گرانترین نقلوانتقال یک ایرانی در اروپا را شکسته بود. سردار آزمون در خبرها به هزار و یک تیم منتقل میشود اما در میدان واقعی، بازیکن لیگ روسیه است. سامان قدوس که بهطرز عجیبی در تیم ملی به ترکیب اصلی راهی پیدا نمیکند، موفقترین است و در برنتفورد بازیکنی قابل اتکاست و بازی در لیگ انگلیس را بهتر از هر بازیکن ایرانی دیگری تجربه میکند، اما از یاد نبریم که او در فوتبال ایران ساخته نشده بلکه در سوئد فوتبال را آموخته است. وتبال ایران دچار فقر آموزش است. در تبدیل شیوه آموزش از سنتی به مدارس فوتبال، چیزی که از دست رفته تبحر آموزش است و این مسأله کوچکی نیست و آثار بزرگی دارد. پیشتر مربیانی کارکشته و نابغه در کشف و پرورش بازیکن کار کردهاند و امروزه مدارس فوتبال و تیمهای پایه باشگاهها دکانی برای کسب و کار در حوزه فوتبال هستند. تجارت در کشف و پرورش بازیکن نه به شیوه حرفهای بلکه به شیوه غلط و پر از تخلف انجام میشود. نتیجهاش نمیتواند گزینش بهترینها و پرورش بهترینها باشد. چهبسا در سالهای بعد با افت کیفیت بیشتری مواجه باشیم و آنگاه جبرانناپذیر خواهد بود. دروازههای دور از دسترس
سام ستارزاده
فوتبال ایران سالهاست که هیچ سهمی از پنج لیگ برتر اروپا ندارد. در حال حاضر در قیاس با ۱۰ فوتبالیست کرهای و ۱۶ بازیکن ژاپنی، ما تنها سامان قدوس را در پنج لیگ معتبر اروپایی داریم که همین بازیکن نیز حصول لیگ برتر نبوده. در این سالها کشورهایی نظیر بلژیک، یونان، ترکیه و کشورهای حاشیه خلیجفارس مقصد مناسبی برای لژیونرهای ایرانی بهشمار میرفتند، چراکه برای جذب بازیکن ایرانی، این باشگاهها ناچار به خرج مبالغ چندان هنگفتی نمیشدند.
ثبت چنین آماری بیش از هر چیز هشداری نسبت به پویایی لیگ داخلی کشورمان است. در لیگی که بیش از هر زمانی تهی از ستاره است، عدم اعتماد به بازیکنان کمسنوسال قویاً برای آینده تیم ملی نگرانکننده است. در ۱۱ هفته ابتدایی لیگ بیستویکم تنها ۱۱ بازیکن زیر ۲۰ سال فرصت بازی پیدا کردند که از میان آنان تنها حضور یاسین سلمانی و تا حدودی بهزاد سلامی در ترکیب سپاهان و تراکتور مستمر بود. در فصل گذشته مسابقات لیگ نیز تعداد بازیکنان زیر ۲۰ سال از عدد ۱۸ عبور نکرد؛ این یعنی بهطور متوسط 13/1 پدیده بهازای هر تیم.
اگر بخواهیم فوتبالیستهای ایرانی را طی 5 یا 10 سال آینده در بوندسلیگا، لالیگا یا لیگ جزیره ببینیم، تنها به اعتماد به آنان در لیگ برتر نیاز نداریم، بلکه باید هزینه قابلقبولی در آکادمیهای باشگاه خارجی شود تا استعدادهای فوتبال کشورمان از سنین پایین هم با تاکتیکهای روز فوتبال دنیا آشنا شوند و هم شخصیت حرفهای آنان شکل بگیرد و اصول و قواعد زندگی حرفهای (آنچه در میان اغلب بازیکنان کنونی لیگ دیده نمیشود) به آنان آموخته شود. حتی لازم است از مربیان پایه خارجی بادانش و کاربلد برای رشد آکادمیک بازیکنانمان استفاده شود.
کسی فوتبال ایران را نمیبیند
غنی از پوچی!
میعاد نیک
فوتبال ایران که تا دو دهه پیش با غنای شگرفی از درخشش لژیونرها در لیگهای معتبر اروپایی همراه بود، شاید تصورش را هم نمیکرد اکنون به پوچی در این زمینه رسیده باشد و تنها لژیونر جذابش، مهدی طارمی در یک لیگ درجه دوی اروپایی لقب بگیرد. آسمان خالی از ستاره لژیونر فوتبال ملی اما صرفاً تابعی از رفتار و عملکرد بازیکنان نیست؛ فوتبال باشگاهی مملکت آنقدر طی سالهای اخیر منفعل و ضعیف عمل کرده که هیچ پدیدهای برای ارائه و دفاع از حقانیت کیفی خود ندارد. لیگی که از زیرساختهای ابزاری و حداقلهای امکاناتی خالی شود، قطعاً حرفی برای گفتن در زمینه معرفی استعدادهای ناب نخواهد داشت و غربیها هم که بهطور حتم عاشق چشم و ابروی فوتبالیستهای ایرانی نیستند. به مسیر امثال مهدی مهدویکیا، علی کریمی، مهدی پاشازاده، آندرانیک تیموریان، مسعود شجاعی و جواد نکونام هم که نگاه کنیم، کمتر مییابیم لیگ برتر فوتبال ایران به سکوی پرتابشان بدل شده باشد و خواهیم یافت که این ستارهها یا از باشگاههای عربی و یا با درخشش در ترکیب تیم ملی به کهکشان فوتبال اروپا راه یافتهاند. در واقع کسی از اروپای شرقی هم به لیگ ایران توجه ندارد، همه شانسها به اعرابی محدود شده که فقط برایشان درآمدزایی از ستارههای ایرانی اهمیت دارد، نه تولید و پرورش استعداد. در چنین روزی
مجتبی رفیعی هفت سال پیش در چنین روزی روزنامهی ایران ورزشی تیتر نخست خود را به قهر علی کریمی دستیار کارلوس کیروش از تیم ملی اختصاص داده است. تیتری بزرگ که با عنوان «بدرقه» که در آن «بد» درشتتر و چشمگیرتر به نظر میآید. تیم ملی هنگام سفر به استرالیا یکی از شاخصترین همراهانش را از دست داده بود. در تیتر دیگری از قول خود کریمی آمده است: «نرفتم که خیانت نکنم». در این مطلب میخوانیم: «فضای عجیب و غریب، اتفاقی که یک شوک در تیم ملی بود. کیروش دستپاچه و نگران، جلسهای اضطراری را با همکارانش برگزار کرد؛ جلسهای در اتوبوس. سپس جواد نکونام هم به این جلسه دعوت شد و دقایقی طولانی در اتوبوس حرف زدند و نتیجه هم که نامشخص بود. نتیجه چه میتوانست باشد؟ کریمی قهر کرده بود و راه بازگشت به این زودی که باز نمیشد.» برای خواندن این مطلب به آرشیو روزنامه ایران ورزشی مراجعه کنید. آخرین فرصت طارمی باری گلزنی در سال 2021
طســـم را بشکـــن!
رسول مجیدی
وقتی اول هفته پورتو به مصاف بنفیکا رفت، بسیاری از نگاهها به ساقهای مهدی طارمی بود؛ ساقی که البته اینبار با جواربی پارهپاره بیشتر از قبل به چشم میآمد. طارمی چند هفتهای است گلنزن شده و حرف و حدیث درباره این ماجرا در پرتغال و ایران بالا گرفته. خیلیها حرف از طلسم و بدشانسی و بخت بد به میان میآورند. شاید هم بهخاطر همین بود که وقتی طارمی از قصد با جورابهای سوراخ وارد زمین شد، بعضیها فکر و خیالشان رفت به این سمت و سو که لابد برای فرار از بدبیاری و شکستن طلسم است که طارمی دست به چنین کاری زده. بعد اما برخی از سایتها نوشتند که این اتفاق مسبوق به سابقه بوده و بازیکنان بزرگی چون گرت بیل هم برای بهتر دویدن از آن استفاده میکنند. حالا آمار گل نزدنهای طارمی به 10 بازی رسیده. او 10 بازی یا از ابتدا در ترکیب بوده، یا بهعنوان یار تعویضی به زمین آمده و نتوانسته به گل برسد. آمار ناکامی مهدی در گلزنی را اگر با بازیهایی که اصلاً به میدان نرفته حساب کنیم، اوضاع بدتر هم میشود. نکته جالب اینجاست که طلسم گلزنی طارمی دقیقاً از وقتی برای او شروع شد که ماجراهای تیم ملی و توییتهایش علیه اسکوچیچ نقل محافل شد و عاقبت جایش را در لیست تیم ملی از دست داد.
حالا مشخص شده دود حاشیههای ایجادشده بر سر اختلاف طارمی و اسکوچیچ بیشتر از همه در چشم مهاجم بوشهری رفته و او نهتنها دیگر هرگز نتوانسته در 36 روز گذشته گلزنی کند، بلکه مثل دوران جوانیاش، موقعیتهای صددرصدی را هم از دست میدهد و هواداران تیمش را به کشیدن آه وامیدارد. البته طلسم مهاجمان در امر گلزنی مسأله جدیدی نیست. بسیاری از مهاجمان تراز اول دنیا در برهههایی کمشانس میشوند و شانسهای گلزنیشان را از دست میدهند اما حالا که بیش از یک ماه است شماره 9 پورتو گل نزده، دیگر همه منتظر درخشش او هستند. مهاجم بوشهری در این مدت روی گلها مؤثر بوده، پاس گل داده، درگیر شده، تکل زده ولی گل نزده.
مثلاً او در همین بازی اول هفته مقابل بنفیکا هم روی دو گل اول پورتو بهصورت غیرمستقیم تأثیر داشت، اما باز هم یک موقعیت جدی را گل نکرد. مهدی در دقیقه 55 بهترین فرصت ممکن را به دست آورد تا دروازه خالی بنفیکا را باز کرده و طلسمگل نزدنهایش را بشکند. ضدحمله سریع این تیم موجب شد در محوطه جریمه یک پاس در عرض مناسب برای طارمی که به سمت محوطه میدوید فرستاده شود اما مهدی علیرغم اینکه دروازهبان را جلوی خودش نمیدید، توپ را به تیر دروازه کوباند.
حالا مهاجم بوشهری در آخرین بازی سال پورتو در شرایطی که سال 2021 با همه خوبیها و بدیهایش رو به پایان است باید امشب و از ساعت 12:30 نیمه شب دوباره به مصاف بنفیکا برود؛ اینبار در مسابقهای که در لیگ پرتغال برگزار میشود و دیگر جنبه حذفی اول هفته را ندارد. پورتو تنها 4 امتیاز بیشتر از بنفیکا دارد و با 41 امتیاز بهصورت مشترک با اسپورتینگ در صدر جدول است. پیروزی در این دیدار میتواند حسابی در معادلات جدول تأثیرگذار باشد و گلزنی طارمی میتواند دوباره او را تبدیل به محبوبترین مهاجم پورتو کند. مهدی باید این بدبیاری یک ماه و یک هفته گذشته را در همین بازی امشب تمام کند و با دست پر به استقبال سال 2022 برود.
سپهر حیدری و همسرش چطور در کنار بزرگان فوتبال قرار گرفتند؟
ماجرای گلوبساکر و میهمانان ایرانیاش
حضور سپهر حیدری در مراسم گلوبساکر برای خیلیها جالب بود. او و همسرش نهتنها در این مراسم که هر سال در دبی برگزار میشود حضور داشتند، بلکه موفق شدند با برخی برندهها هم عکس یادگاری بگیرند. حالا خود حیدری در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا صحبتهای جالبی درباره حضورش در این مراسم داشته: «از طرف فدراسیون فوتبال امارات من و همسرم به این مراسم دعوت شدیم. مراسم خیلی باشکوه و ارزشمندی بود و بهترینهای فوتبال دنیا در آن حضور داشتند و افراد کمی به این مراسم دعوت شدند و برای من هم افتخار بود که بهعنوان یک چهره فوتبالی ایرانی به این مراسم دعوت شده بودم. همه چیز خیلی عالی و سطح بالا برگزار شد و هر سال این مراسم اعتبار بیشتری از سال قبل پیدا میکند و بزودی فکر میکنم در کنار توپ طلا از آن یاد خواهد شد.»
حیدری در مورد دیدارش با بزرگان جهان فوتبال و همصحبتی با آنها گفت: «من در این مراسم دیداری با مانچینی، پاتریک کلایورت و بونوچی داشتم. مانچینی مربی مورد علاقه من است و به فوتبال بونوچی هم بهعنوان یک مدافع علاقه خاصی دارم. فرصت زیادی برای حرف زدن نداشتیم شاید یک مقدار با کلایورت بیشتر صحبت کرده باشم. در مورد فوتبال ایران هم با این نفرات صحبت کردیم و آنها از درخشش چند بازیکن ایرانی شاغل در اروپا که چند وقتی است توانستند برای خودشان اسم و رسمی در سطح جهانی دست و پا کنند مطلع بودند و پیشرفت فوتبال ایران در سالهای اخیر برایشان جالب توجه بود.»
مدافع سابق پرسپولیس در ادامه به این اشاره کرد که اگر خودش حق رأی داشت به کریستیانو رونالدو رأی میداد! حرفهای او را بخوانید: «به نظرم هر مراسم با توجه به تیم رأیدهندگان شرایط متفاوتی دارد و انتخابها قرار نیست یکجور باشد. من به خودم باشد دوست دارم کریستیانو رونالدو این جوایز را ببرد. سوای علاقه شخصی که به او دارم، رونالدو فصل درخشانی داشت و هم در بازیهای ملی توانست رکوردزنی کند و هم در باشگاهی عملکرد فنی خوبی داشت. اینکه مرتباً تیم عوض کنی و از یک لیگ به لیگ دیگر بروی و همچنان بدرخشی کار کمی نیست. به هر جهت این مسائل سلیقهای است و به نظرم امباپه و لواندوفسکی هم حقشان بود این جوایز را بگیرند.»
پیتزا در خانه رونالدو
همه میدانند رونالدو برای تربیت بچههایش اصول سفت و محکمی دارد. حتی در برخی از مصاحبههایش گفته وقتی شکلات میخورند یا چیبس، به آنها چشمغره میرود. او البته گفته در بین خوراکیهای پرکالری، پیتزا را دوست دارد. حالا دیروز یک عکس منتشرشده در اینستاگرام همسر رونالدو حسابی وایرال شده و برای خیلیها جالب شده.ماجرا از این قرار است که جورجینا رودریگز، نامزد کریستیانو رونالدو در این شبها در کنار بچههای کریستیانو رونالدو اوقات خوشی را سپری میکند. او بههمراه آنها مشغول سرو پیتزا شده و تصاویری از آن را در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته است. در این عکس هر چهار فرزند رونالدو شامل جونیور، ماتئو، اوا و آلانا مارتینا را میبینیم که با اشتها پیتزا میخورند. طنزیم
واکسن خارجی خر است
هومن جعفری
خبر رسیده که لیگ برتر انگلیس صد و شش مورد ابتلا به کرونا داشته!
چند مورد کرونا هم در اسپانیا دیده شده. نصف بارسلونا و بعضی تیمهای دیگر هم در معرض خطر جدی کرونا هستند!
سؤالی که پیش میآید این است که آیا در لیگ برتر همه از قلیان مشترک استفاده میکنند؟ آیا همتیمیشان شبها در اتوبوس تیمی به تمدد اعصاب میپردازد؟ آیا بازیکنان ماسک نمیزنند؟ آیا واکسنهای خارجی خر است؟ بهزودی در گزارشی اختصاصی به این موارد میپردازیم!
پیروز قربانی در ادامه انتقاداتش نسبت به مدیریت این باشگاه گفت: «در بوق و کرنا میکنند که برای فوتبال هزینه میکنیم. چه هزینهای کردید؟ شما یکسری بازیکن بدبخت را گیر میآورید و از آنها پول میگیرید و سر تمرین میآورید تا هزینه تیمتان را از بازیکنان پولی دربیاورید! پیروز قربانی آمد و جلوی این کار را گرفت. آمارش را دارم. سر بازی ما پلاکارد آوردند که روی آن نوشته بود آقای قربانی شما که ادعای سلامتتان میشود، مدیران باشگاه از یک خانواده بیبضاعت 300 میلیون گرفتهاند! عکس آن را دارم و برای شما میفرستم.»
در لیگ یک دقیقاً چه خبر است؟ پیروز قربانی در مورد رایکای بابل حرفهایی زده که کمیته انضباطی باید واردش شود. ورود نمیکنید؟
درباره یک ویدئو که حسابی همهگیر شد
منسوخ شدن شروع مجدد دروازهبانها
رومینا تیموری
چندی پیش ویدئویی در توئیتر دست به دست میشد که برای خیلی از طرفداران جوان فوتبال عجیب بود. کلیپ منتخبی بود از شروع مجدد بازی توسط دروازهبانها. آنها برخلاف این روزها که اغلب اوقات سعی میکنند توپ را به نزدیکترین یار دفاعی تیم بدهند تا بازیسازی از عقب زمین شروع شود، توپ را با دست جلوی پایشان ول میکنند و بعد با شوتی محکم به سمت وسط زمین میزنند. این حرکت تا چند دهه پیش بسیار مرسوم بود. مخصوصاً زمانی که پاس به عقب مجاز بود و دروازهبان حق داشت توپ ارسالی بازیکنان خودی را با دست بردارد. اغلب تیمهایی که تحت فشار بودند با این روش خیمه رقیب را دور میزدند. توپ را به دروازهبان میدادند و بعد او با دست توپ را به وسط زمین میرساند. دروازهبانها نیاز نبود بازی با توپ خوبی داشته باشند. فقط مهم بود بتوانند خوب زیر توپ بزنند. این حرکت این روزها کاملاً منسوخ شده. مربیان مدرن دیگر دوست ندارند هیچ بازیکنی زیر توپ بزند. فوتبال به معنای واقعی دچار تحول شده و البته تکنولوژی هم به کمکش آمده. دروازهبانهای قدیمی میگویند قدیمها اصلاً زمین بازی اجازه پاسکاری در عقب زمین را نمیداد و بهترین شیوه همین زدن زیر توپ بود.مثلا اخیرا گراهام موزلی، دروازهبان برایتون به سایت اتلتیک گفته: «در آن روزها شما یک مهاجم نوک تنومند داشتید. در نتیجه باید تا جایی که میتوانستید توپ را از دروازه دور نگه میداشتید و آن را روی سر مهاجم میریختید و امیدوار میماندید که توپ در یکسوم حریف جلوی پای یکی از بازیکنان بیفتد. ما هرگز این جسارت را نداشتیم که به سبک فعلی بازی کرده و توپ را در دفاع چهار نفره حفظ کنیم. یا باید آن را به کناره برای مدافع کناری ارسال میکردیم یا به بازیکنی در خط میانی میفرستادیم یا آن را با شوتی بلند به جلوی زمین میرساندیم. ما تشویق میشدیم که اگر سانتری آمد، اول سرمان را بالا بگیریم، به سمت دیگر زمین نگاه کنیم و ببینیم که آیا مهاجم اصلی تیم در موقعیت تک به تک با مدافع قرار دارد. اگر میتوانستید آن را به فضایی باز بفرستید و او میتوانست آن را دریافت کند، پس یک موقعیت گل ایجاد میشد. این اتفاق خیلی رخ نمیداد چون مدافعان همیشه یاد گرفته بودند که یک یار اضافه داشته باشند تا موقعیت دو برابر یک یا سه برابر دو را حفظ کنند.» او بعد هم به مسأله زمینها اشاره کرده: «زمینها هم تفاوت زیادی ایجاد میکردند. آنها در آن روزها وحشتناک بودند. وقتی من در دربی بودم، زمین بیسبال گراند باتلاق بود. گلداستون گراند در برایتون چندان برای بازیسازی از عقب مساعد نبود. شما نمیخواستید شانستان را امتحان کنید. زمینهای فوتبال حالا شبیه میزهای بیلیارد هستند؛ بنابراین میتوانید از دفاع بازیسازی کنید.» آلن جاج، دروازهبان قدیمی انگلیسی هم در این باره حرفهای جالبی زده: «دستورالعملها اساساً این بود که توپ را در سریعترین حالت ممکن به دورترین نقطه زمین بفرستید.این موضوع فقط مربوط به من نبود، بلکه هرکسی در دفاع چهار نفره و خصوصاً مدافعان کناری هم باید همین کار را میکردند. شما باید سعی میکردید آنها را سریعاً به گوشهها برده و سپس از آنجا بازی میکردید. از نقطه نظر تاکتیکی، پرسینگ کمتری از جلوی زمین وجود داشت.»
او از نحوه تغییر شروع مجدد دروازهبانها هم گفته: «من دوست داشتم بیشتر از دفاع بازیسازی کنم. من بهعنوان یک دروازهبان واقعاً ناراحت بودم. از این که توپ را روی پایم داشته باشم، لذت میبردم. در اواخر دوران حرفهای- من تا 44 سالگی بازی کردم!- این که پا به توپ شوم، بخواهم آن را حفظ کنم و از آنجا بازی کنم، غیرمعمول نبود.
در اوایل دوران بازی، تحت هدایت دیوید پلیت بودم که مربی با تفکرات هجومی و جلوتر از زمان خودش بود. او من را تشویق کرد که توپ را جلو انداخته و از دفاع چهار نفره استفاده کنم تا حمله را از آنجا کلید بزنم.»
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|