عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6715 /
۱۳۹۹ يکشنبه ۱۷ اسفند
|
در ستایش کیلیان امباپه؛ ضامن آینده فوتبال!
علی بابازاده
باشگاه پاری سن ژرمن فرانسه پس از روی کار آمدن ناصرالخلیفی و تصاحب این تیم فرانسوی به دست قطریها، همواره آماج حملات کارشناسان و نقدهای ریز و درشت روزنامهنگاران بوده؛ بسیاری از فوتبالدوستان جهان PSG را باشگاهی به حساب میآورند که اگر پول کشورهای سرمایهدار حوزه خلیج فارس را از آنها بگیریم، حتی برای قهرمانی در لوشامپیونه نیز به زحمت خواهد افتاد! تیم آبیپوش پایتخت فرانسه در پیشرفتی چشمگیر، از تلاش برای قهرمانی در لیگ فرانسه، به فینالیست لیگ قهرمانان اروپا تبدیل شده و این مهم بدون وجود بازیکنانی چون نیمار، امباپه، دیماریا، مارکو وراتی و کیلور ناواس رنگ واقعیت به خود نمیگرفت. آخرین درخشش و هنرنمایی ستارگان PSG، پیروزی ۴ بر یک مقابل بارسلونا در ورزشگاه نوکمپ بود و حالا همگان میدانند که نه بارسای رونالد کومان توان کامبک زدن دارد و نه شاگردان پوچتینو چنین فرصتی را در پارک دوپرنس به آنها خواهند داد؛ کومان با استفاده از سرجینیو دست در پست دفاع راست، اولین و بزرگترین اشتباه خود را مرتکب شد و فضای کافی را برای درخشش مهاجم ۲۲ ساله PSG فراهم کرد؛ امباپه در شبی بینظیر عمل کرد که در آن سوی میدان هموطنان خود، عثمان دمبله و آنتوان گریزمان ضعیفتر از همیشه ظاهر شدند و سرمربی هلندی بارسلونا، رونالد کومان نیز به این موضوع اشاره داشت؛ «پاریسیها بازی مؤثری ارائه دادند و برتریشان را به نمایش گذاشتند؛ در شب ضعف مهاجمان ما، امباپه به سختی تنبیهمان کرد و بازگو کردن این نکات اصلاً برایم خوشایند نیست. وقتی آنها صاحب توپ بودند فوقالعاده خطرناک ظاهر میشدند و از نظر آمادگی جسمانی هم در سطح بالایی قرار داشتند. در نیمه دوم متوجه این واقعیت شدیم که آنها کاملً همتراز ما هستند و باید آن را پذیرفت که تیم برتر میدان به پیروزی رسید!» ستاره مدنظر این روزهای رئال مادرید و بارسلونا، بار دیگر با درخشش خود به سیاستهای نقل و انتقالاتی این دو غول اسپانیایی طعنه زد؛ کاتالانها میدانند که در خرید مهاجمهای فرانسوی اشتباه تصمیم گرفتهاند و اگر کهکشانیها به جای هازارد به سراغ بازیکن شماره هفت PSG رفته بودند، امید اول گلزنیشان کاسمیرو نبود! کیلیان امباپه بدون شک برترین و بهترین فوتبالیست حال حاضر جهان به حساب میآید و بنابر اعلام بسیاری از سایتها و نشریات معتبر، در صدر رنکینگ با ارزشترین ستارگان هم قرار گرفته. توانایی حمل توپ فوقالعاده و تکنیک منحصر به فرد او در جاگذاشتن مدافعان، از نقاط قوت مهاجم محبوب پوچتینو به حساب میآید و مطمئناً اگر دنیای فوتبال بعد از کریستیانو رونالدو و لیونل مسی تنها یک فوق ستاره داشته باشد، آن بازیکن کیلیان امباپه خواهد بود. منتقدان باشگاه فرانسوی و سیاستهای مالکانش براین باور بودند که پاری سن ژرمن حتی با قهرمانی در UCL نیز شخصیت باشگاهی چون رئال مادرید و یا منچستریونایتد را پیدا نخواهد کرد؛ برای آنها PSG یک بازنده تمام عیار و همیشگی شناخته میشد اما چنین قضاوتی به مرور زمان از بین خواهد رفت؛ آبی و قرمزها یکی از برندگان حتمی جهان فوتبال در آیندهای نه چندان دور خواهند بود چرا که «کیلیان امباپه» را در تیم خود دارند؛ فوق ستارهای که باشگاه از هر دو حالت فروش و یا تمدید قراردادش سود کلانی به دست میآورد و ماندن او در پارک دوپرنس نتایج خیره کنندهای را به دنبال خواهد داشت. توماس توخل مربی سابق PSG پس از به ثمر رساندن ۳ گل در نوکمپ، به تمجید از شاگرد سابق خود پرداخت و کیلیان را مهاجمی در حد و اندازههای رونالدو و مسی برشمرد؛ «امباپه از برترین بازیکنان حال حاضر دنیاست و حالا باید در تلاش باشد تا بتواند کریستیانو رونالدو و لیونل مسی را نیز کنار بزند؛ او به خوبی میداند که درچنین سطحی از فوتبال هیچ ستارهای حاضر نیست تا داوطلبانه جایگاهش را به یک جوان ۲۲ ساله بدهد. هتریک در نوکمپ پیام واضحی از سوی امباپه بود و نشان داد که توانایی لازم و عطش کافی برای کسب یک جایگاه جدید را داراست.»
در دورانی که هنوز هم فوق ستارگانی چون رابرت لواندوفسکی، تونی کروس و اوبامیانگ میدرخشند، تمامی غولهای اروپایی به دنبال جوان فرانسوی و ۲۲ ساله پاری سن ژرمن هستند. لئوناردو مدیر اجرایی و ورزشی PSG میگوید طی روزهای آتی تکلیف تمدید قرارداد کیلیان مشخص خواهد شد اما کیست که نداند فلورنتینو پرز به فکر افتتاح سانتیاگو برنابئو جدید، با حضور امباپه است!
طنزیم
اینستاگرام فیلتر شده؟
هومن جعفری
یورگن کلاب آمد، محمود فکری بازی در بیاورد، محمد صلاح را دقیقه 60 عوض کرد، صلاح هم، وریا غفوری بازی درآورد و شایعه جداییاش اینترنت را پر کرده! چرا پیشکسوتان لیورپول در مورد صلاح و کلاب چیزی نمیگویند؟ چرا کسی از خیانتهای کلاب صحبت نمیکند؟ چرا هیچ کدام از کاپیتانهای لیورپول علیه صلاح استوری نمیگذارد؟ نکند اینستاگرام در انگلیس فیلتر است؟ نکند اینها بلد نیستند؟ برای هزارمین بار میگویم دوتا خبرنگار و ادمین از ایران بفرستیم آنور آموزشهای لازم را به برادران لیگ برتری بدهند و خلاص!
شاهین بوشهریها تا وقتی کمالوند در این تیم التماس میکرد پول بدهید، تحویل نمیگرفتند. به محض اینکه به کادرفنی استقلال اضافه شد، 10 درصد به بازیکنان و مربیان پرداخت کردند، جلسه اضطراری نجات تیم را برگزار نمودند و به زودی به امکانات تیم هم رسیدگی میکنند! خب پسران خوب تا وقتی مربی دلش با تیم است از این کارها بکنید نه وقتی استعفا داد و رفت!
***
صحبتهای محمد برزگر مربی تیم جوانان پرسپولیس بعد از شکست در دربی:
«ما الان نزدیک 9 ماه است یک هزار تومان پول دریافت نکردیم. در مورد تأمین هزینهها هم که زمین مال خود باشگاه است و توپ و مانع و این چیزها هم که هست ولی خب ما 9 ماه است میآییم تمرین میکنیم، بازی میکنیم ولی پولی دریافت نمیکنیم. خیلی از این بچهها از لحاظ مالی ضعیف هستند، خیلیها شاید از لحاظ تعذیه مشکل داشته باشند. اینها توجیه برای باخت نیستند ولی اگر باشگاه هم یک ذره بیشتر به فکر ما باشد خیلی از لحاظ انگیزشی میتواند خوب باشد.»فقط حساب کنید پرسپولیس در چند ماه اخیر چقدر به یورو و دلار پول برای رضایتنامه یا بستن پروندههای شکایت داده، بعد ندارند صد میلیون، دویست میلیون بین تیمهای پایه تقسیم کنند؟
در چنین روزی 17 اسفند 1390
تساوی پرسپولیس و الهلال عربستان در ریاض
تیمهای پرسپولیس و الهلال عربستان در نخستین دیدار خود در لیگ قهرمانان آسیا، به نتیجه تساوی یک بر یک دست یافتند.
دیدار تیمهای پرسپولیس تهران و الهلال عربستان در چارچوب رقابتهای لیگ قهرمانان آسیا در ورزشگاه فیصل فهد ریاض برگزار شد.
در ابتدای نیمه دوم این دیدار این تیم الهلال عربستان بود که با استفاده از امتیاز میزبانی حملات خطرناکی را بر روی دروازه پرسپولیس ایجاد کرد و موفق شد در دقیقه 53 با یک ضربه ایستگاهی دیدنی توسط محمد شلهوب، دروازه پرسپولیس را باز کند.
پرسپولیسیها با گذشت زمان صاحب توپ و میدان شدند و بارها موقعیتهای خطرناکی را بر روی دروازه الهلال ایجاد کردند.
تک گل پرسپولیس نیز در نیمه نخست این دیدار در دقیقه 43 با ضربه پنالتی علی کریمی وارد دروازه الهلال عربستان شد.
در نیمه نخست این دیدار هاوساوی بازیکن تیم فوتبال الهلال به دلیل خطای هندی که انجام داد، از زمین مسابقه اخراج شد.
علی کریمی پیش از این دیدار گفته بود: «امشب قصد دارم یکی از بهترین بازیهای خودم را انجام دهم تا بتوانیم هدیه خوبی به هواداران بدهیم. البته در فوتبال نتیجه قابل پیش بینی نیست اما خودمان را از هر جهت آماده اولین بازی کردهایم.»
حرفهایی برای باور نکردن درباره فرصت جدید مربیان
ممنوعیت استخدام مربی خارجی در فوتبال ایران، تاثیرگذارترین مسأله در لیگ برتر جاری است. این ممنوعیت، فرصتهایی را برای مربیانی از نسل جدید پدید آورده که بحثبرانگیز است و آنها را به چالش میکشد.
درباره این چالش بیشتر مباحثی وجود داشت که فدراسیون فوتبال را نیز وارد بحث میکرد. پارهای از آنها را بخوانیم:
از روزگاری که دتمار کرامر در ایران کلاس مربیگری برگزار کرد تا روزهایی که رئیس کمیته آموزش دیگر نیازی به برگزاری کلاسها با حضور مدرسین امروز جهان نمیبیند، ۵ دهه گذشته است.
هنوز بزرگترین مربیان تاریخ فوتبال ایران، چهرههایی همچون حشمت مهاجرانی و دیگران، خود را تحت تأثیر دتمار کرامر میدانند اما میرشاد ماجدی بعد از ۵ دهه میگوید همین که مربیان تحت تأثیر اردشیر پورنعمت باشند، کافی است.
دتمار کرامر دو بار با بایرن مونیخ قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شد و در تدریس مربیگری از چهرههای سرآمد فوتبال است، نظیر او امروز در فوتبال جهان پرشمارند که میتوانند بهترین دورههای مربیگری را در ایران برگزار کنند. برای فدراسیونی که میلیونها دلار پای قرارداد مارک ویلموتس میریزد، بیشک نمیتواند دشوار باشد که چند ده هزار دلار خرج یک دوره مربیگری کند.
چه بسا مربیان حاضر باشند بخشی از هزینه چنین کلاسهایی را پرداخت کنند.
در همین وبینار آرسن ونگر اتفاقات خوشایندی رخ نداد.
بازتاب کلاس برای مربیان امیدوارکننده نبود و در آن فرصت کوتاه و آنلاین نمیتوانست اتفاق چندان بهتری رخ دهد.
البته قابل درک است که در وضعیت شیوع کرونا، برگزاری چنین برنامههایی دشوار است اما فارغ از این، کمیته آموزش فدراسیون فوتبال هرگز آموزش مربیان را یک مسئولیت حرفهای و اثرگذار در فوتبال حرفهای ایران نمیداند و اغلب چهرههای شاخص مربیگری را رها میکنند و آنها که به فرصتهای ممتاز مربیگری میرسند نیز دیگر وابستگی به سیستم آموزشی فدراسیون ندارند.
فوتبال ایران با ادامه ممنوعیت استخدام مربی خارجی بیشتر دچار دردسر فنی خواهد شد. آثار این ممنوعیت را بیشتر خواهیم دید و سرانجام احتمالاً این ممنوعیت همیشگی نیست اما این فرصت انگار برای مربیان هشداردهنده نیست، چون این حرفها در فوتبال ایران باور نمیشود.
آنها که میروند، آنها که میآیند
بازی اسم و فامیل با نیمکـتهای لیگ برتری
این بازیهای «اسم و فامیل» با نیمکتهای لیگ، بهخوبی سردرگمی و بیبرنامگی بسیاری از باشگاههای سطح نخست فوتبال ایران را به شکلی فجیع بهتصویر میکشند
سام ستارزاده
پیش از شروع لیگ بیستم، میانگین سنی پایین سکانداران نیمکتهای دو تیم یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این دوره قلمداد میشد. حتی به زعم برخی، یک نقطه عطف برای پوستاندازی در بازار سرمربیگری فوتبال ایران. حالا به نیمفصل مسابقات رسیدهایم و ایجاد ۹ تغییر روی ۱۶ نیمکت لیگبرتری، گویای حقیقتی وارونه است؛ اینکه تحلیلهای گذشته، یک امیدبخشی واهی بودهاند برای بهچشم نیامدن آثار سوء قانون ممنوعیت جذب مربیان خارجی.
در حال حاضر، پرسپولیس، فولاد، مس رفسنجان و سایپا تنها تیمهایی هستند که در پیشفصل و در طول فصل دست به تغییر سرمربی نزدهاند؛ در این میان، تنها سه تیم از این لیست (بهجز پرسپولیس) هستند که با همین سرمربیان کنونی خود لیگ نوزدهم را آغاز کردهاند.
در سایر تیمها، وحید فاضلی و وحید بیاتلو که دو وحید زیر ۴۰سال بازار سرمربیان داخلی بودهاند، حتی نیمفصل روی نیمکت نساجی و ماشینسازی دوام نیاوردند و هر دو تیم را در آستانه سقوط تحویل دادهاند. در تیمهای مدعیتر لیگ نیز مسعود شجاعی که چند زمانی بازیکن-سرمربی بود و محمود فکری که پیش از بازگشت به خانه آبیاش، بیشتر از یک فصل در فضای لیگ برتر تجربه نیندوخته، در استقلال و تراکتور وداع زودهنگامی داشتند. البته قرمزهای تبریز یک رکورد دیگر هم در زمینه بیثباتی ثبت کردهاند؛ اخراج علیرضا منصوریان از سمت خود پس از تنها پنج هفته.
قسمتی از این موارد تغییر سرمربی عموماً مربوط به عدم توانایی کافی تیمها در حفظ کادرفنی و بازیکنان خود در مقابل پیشنهادهای وسوسهکننده از تیمهای بزرگتر است اما در حتی چنین مواردی، آنچه موج میزند، فقدان برنامهریزی و هدفگذاری درازمدت است. گویا وظیفه یک سرمربی بهسادگیتمام، بهدست آوردن پیروزیها و امتیازات در بازیهای پیش رو عنوان شده. بسامد بالای تغییرات روی نیمکتها، آنهم با وجود چهرههای جوان و کمتجربهای که برای یافتن مسیر خود و تیمشان نیاز به زمان نسبتاً طولانیای دارند گویای این است که باشگاههایی نظیر فولاد، سپاهان، مس رفسنجان و سایپا که با بهکارگیری یک سرمربی آتیهدار و هرچند کمتجربه بهدنبال پیریزی یک بنای فنی ماندگار در تیمشان هستند، تعدادشان انگشتشمار است.
حتی در میان نسل جدید مربیان داخلی، تاکنون تعداد اندکی سرمربی بودهاند که توانستند اعتماد مدیران یک باشگاه را بهدست آورند و با سیاستگذاریهای آنها سازگاری بهخرج دهند که بتوانند دستکم یک فصل را روی یک نیمکت سپریکنند. همین بیثباتی، به مثابه یک شکست بزرگ برای قانون ممنوعیت جذب خارجیهاست؛ و یک معلول از عدم توجه به این نکته که بسیاری از گزینههایی که هدایت شرکتکنندههای لیگ بیستم به آنها سپرده شد، پیشتر حتی مدرک مربیگری معادل سطح A کنفدراسیون آسیا را اخذ نکرده بودند.
9 تغییر سرمربی در طول نیمفصل نخست لیگ را کنار 11 تغییر در پیشفصل بگذارید. تا اینجای فصل، هر باشگاه بهطور میانگین 25/ 1 مرتبه اقدام به تغییر سرمربی کرده. عجیبترین موارد در این لیست طویل نیز رفت و برگشت «ناصر الجوهری»وار فرهاد مجیدی در استقلال و سپردن سرمربیگری تراکتور به کاپیتان تیم، آن هم برخلاف میل باطنی وی بوده است. این بازیهای «اسم و فامیل» با نیمکتهای لیگ، بهخوبی سردرگمی و بیبرنامگی بسیاری از باشگاههای سطح نخست فوتبال ایران را به شکلی فجیع بهتصویر میکشند.
وقتی خبری از تفهیم اختیارات نیست
سرمربیانی که مدیرند!
میعاد نیک
تغییر مکرر مسئولیت کادرفنی و جابهجایی ادواری سرمربیان تیمهای لیگ برتری مخصوصاً طی 2 فصل اخیر مسابقات، بدعت غلطی بود که با سهلانگاری مسئولان فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ تبدیل به رویهای روتین شده و مسیر آماتوریسم فوتبال ایران را تسهیل میکند. لیگ نوزدهم در شرایطی به اتمام رسید که برخی تیمها حتی 5 مربی مختلف را طی تنها 30 بازی به نیمکت خود دیدند و نرخ ثبات در رختکن اعدادی طعنهآمیز را در انتهای فصل نشان میداد. همان روند مریض و همان رویه منفعل به لیگ بیستم هم تسری یافته تا البته اینبار با کمیتی کاهش یافتهتر، باز هم خبری از فاکتور ثبات بر نیمکتها نباشد.
تغییر کادرفنی در 7 تیم طی برگزاری تنها 15 هفته از رقابتهای لیگ برتر نشان دهنده آن است که فقدان نگرش حرفهای و رعایت حداقل الزامهای مدیریتی تا چه حد در مغز استخوان فوتبال ما نفوذ داشته و توانسته میزان تخریب بالایی هم از خود برجای بگذارد. مربیان فوتبال تنها بهشرطی امکان پیوستن به یک تیم جدید را دارند که قرارداد مکتوب و معتبری را امضا کنند اما همان مربیان تنها با یک پیامک میتوانند تمام وعدهها و وعیدهای خود را زیرپا گذاشته و به طمع پیشنهاد مالی بهتر، راهی یک تیم دیگر شوند. ترسیم چنین باگ و حفرهای تنها از دست توانمند مدیران و مسئولان عالیرتبه فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ برمیآمد که به نحو احسن اجرایی شده و خرخره فوتبال باشگاهی کشور را میجود.
رعایت آداب بدوی عقد، فسخ و یا اقاله قراردادهای رسمی از پیششرطهای حضور در یک فضای حرفهای است که متأسفانه مدتهاست در فوتبال ما رعایت نمیشود. مشخص نیست در توافقهای دوطرفه بین اعضای کادرفنی و باشگاه چه بندهایی گنجانده میشوند که در اواسط فصل جای کارفرما و پرسنل 180 درجه تغییر کرده و به یکباره سرمربی میتواند اختیاراتی بیشتر از سایر اعضای هیأتمدیره هم داشته باشد. با ادامه چنین نگرشی قطعاً فوتبال باشگاهی در سراشیبی تندی قرار خواهد گرفت، درهای بهسمت مرگ حرفهایگری و عادیسازی رویههای غلط.
شوک درمانی در لیگ برتر
باشگاه یا وسیله نقلیه عمومی؟!
سامان موحدی راد
تا سالها فوتبال کشورهای حاشیه خلیج فارس با یک ویژگی تقبیح شده از سوی ایرانیها شناخته میشد؛ ایجاد تغییرات سریع روی نیمکت تیم. معروف بود که بارها و بارها و مربیهای تیمهای عربی بعد از یک شکست دستخوش تغییر شده و مربی جدید جای او را میگرفت. حالا اما جایی در فوتبال ایران ایستادهایم که میبینیم آنچه به عنوان یک ویژگی منفی در فوتبال حاشیه خلیج فارس در برابر فوتبال ایرانی وجود داشت، به ویژگی اصلی فوتبال ما تبدیل شده است. جالبتر اینکه این عدم ثبات تنها به وضعیت نیمکت تیمها مربوط نمیشود و از مربی تا مدیر و مالک تیم را هم دربر میگیرد.
شاید یکی از آیتمهایی که بیساختار بودن یا بیمار بودن ساختار فوتبال ما را بیش از پیش هویدا میکند هم همین مسأله عدم ثبات در فوتبال باشد. اینجا و در دوره بیستم لیگ برتر در حالی که تازه به میانه رقابتها رسیدهایم، 7 تیم نیمکتشان دستخوش تغییراتی شده. در فصل گذشته 13 تیم در طول یک فصل با تغییر مربی مواجه شده بودند. بماند که مثلاً تیمی مثل پدیده به یکباره و در میانه فصل ممکن است مالک و حتی اسم و عنوانش تغییر کند؛ چیزی که در لیگ ایران سابقه هم داشته است.
به نظر میرسد مدیران فوتبالی در ایران تنها یک چیز را برای تغییر وضعیت تیمشان و ایجاد بهبود در نتایج یاد گرفتهاند؛ شوک دادن به تیم! این عبارتی است که بارها و بارها از سوی مدیران فوتبالی بیان میشود که چون تیم به شوک نیاز داشت سرمربی را برکنار کردیم و مربی دیگری آوردیم اما آیا تنها با شوک درمانی میتوان فوتبال ایران را سرپا نگه داشت؟
نگاهی به آمار نشان میدهد که در این سالها باشگاهها مثل یک وسیله نقلیه عمومی برای مدیران و مربیها بوده است. شما تنها به این نکته فکر کنید که بازیکنی مثل دیاباته که دومین فصل حضورش در استقلال را پشت سر میگذارد، فرهاد مجیدی را به عنوان چهارمین مربی دوران حضور خود در استقلال میبیند. این در حالی است که اگر وریا غفوری را به عنوان مربی استقلال در آن چند بازی پایان نیم فصل و حدفاصل رفت و آمد استرا و مجیدی حساب نکنیم. از این دست مثالها فراوان است و واقعیت فوتبال ایران هم البته همین است. اگر دلایل عدم نتیجهگیری فوتبال ایران در آسیا را ریشهیابی کنیم بیشک در یکی از دلایل به این مسأله میرسیم. بیساختار بودن فوتبالی که باشگاهها را به عنوان صندلیهای خالی ریاست و مربیگری میبینید و مردانی کوتاه مدت برای شهرت یا جاه طلبی به آن میآیند و خیلی زود هم از آن میروند و آورده آنها برای فوتبال ایران هیچ است. استقلال مثال خوبی برای این ماجراست. در میان همه مدیرانی که به استقلال آمدهاند چه چیزی برای استقلال باقی مانده؟ استقلال صاحب چه زیرساختهایی شده؟ هیچ. تنها عدهای به این باشگاه آمدهاند و برای باشگاه حاشیه درست کردهاند و رفتهاند. اگر این باشگاهها ساختار و مدیریت درستی داشتند میدانستند که تعویض مربی یکی از ابزارهایی است که میتواند به تیم کمک کند اما تنها راه موفقیت نیست.
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو