printlogo


کد خبر: 226006تاریخ: 1399/12/17 00:00
شوک درمانی در لیگ برتر
باشگاه یا وسیله نقلیه عمومی؟‌!

سامان موحدی راد
 
تا سال‌ها فوتبال کشورهای حاشیه خلیج فارس با یک ویژگی تقبیح شده از سوی ایرانی‌ها شناخته می‌شد؛ ایجاد تغییرات سریع روی نیمکت تیم. معروف بود که بارها و بارها و مربی‌های تیم‌های عربی بعد از یک شکست دستخوش تغییر شده و مربی جدید جای او را می‌گرفت. حالا اما جایی در فوتبال ایران ایستاده‌ایم که می‌بینیم آنچه به عنوان یک ویژگی منفی در فوتبال حاشیه خلیج فارس در برابر فوتبال ایرانی وجود داشت، به ویژگی اصلی فوتبال ما تبدیل شده است. جالب‌تر اینکه این عدم ثبات تنها به وضعیت نیمکت تیم‌ها مربوط نمی‌شود و از مربی تا مدیر و مالک تیم را هم در‌بر می‌گیرد.
شاید یکی از آیتم‌هایی که بی‌ساختار بودن یا بیمار بودن ساختار فوتبال ما را بیش از پیش هویدا می‌کند هم همین مسأله عدم ثبات در فوتبال باشد. اینجا و در دوره بیستم لیگ برتر در حالی که تازه به میانه رقابت‌ها رسیده‌ایم، 7 تیم نیمکت‌شان دستخوش تغییراتی شده. در فصل گذشته 13 تیم در طول یک فصل با تغییر مربی مواجه شده بودند. بماند که مثلاً تیمی مثل پدیده به یکباره و در میانه فصل ممکن است مالک و حتی اسم و عنوانش تغییر کند؛ چیزی که در لیگ ایران سابقه هم داشته است.
به نظر می‌رسد مدیران فوتبالی در ایران تنها یک چیز را برای تغییر وضعیت تیم‌شان و ایجاد بهبود در نتایج یاد گرفته‌اند؛ شوک دادن به تیم! این عبارتی است که بارها و بارها از سوی مدیران فوتبالی بیان می‌شود که چون تیم به شوک نیاز داشت سرمربی را برکنار کردیم و مربی دیگری آوردیم اما آیا تنها با شوک درمانی می‌توان فوتبال ایران را سرپا نگه داشت؟
نگاهی به آمار نشان می‌دهد که در این سال‌ها باشگاه‌ها مثل یک وسیله نقلیه عمومی برای مدیران و مربی‌ها بوده است. شما تنها به این نکته فکر کنید که بازیکنی مثل دیاباته که دومین فصل حضورش در استقلال را پشت سر می‌گذارد، فرهاد مجیدی را به عنوان چهارمین مربی دوران حضور خود در استقلال می‌بیند. این در حالی است که اگر وریا غفوری را به عنوان مربی استقلال در آن چند بازی پایان نیم فصل و حدفاصل رفت و آمد استرا و مجیدی حساب نکنیم. از این دست مثال‌ها فراوان است و واقعیت فوتبال ایران هم البته همین است. اگر دلایل عدم نتیجه‌گیری فوتبال ایران در آسیا را ریشه‌یابی کنیم بی‌شک در یکی از دلایل به این مسأله می‌رسیم. بی‌ساختار بودن فوتبالی که باشگاه‌ها را به عنوان صندلی‌های خالی ریاست و مربیگری می‌بینید و مردانی کوتاه مدت برای شهرت یا جاه طلبی به آن می‌آیند و خیلی زود هم از آن می‌روند و آورده آنها برای فوتبال ایران هیچ است. استقلال مثال خوبی برای این ماجراست. در میان همه مدیرانی که به استقلال آمده‌اند چه چیزی برای استقلال باقی مانده؟ استقلال صاحب چه زیرساخت‌هایی شده؟ هیچ. تنها عده‌ای به این باشگاه آمده‌اند و برای باشگاه حاشیه درست کرده‌اند و رفته‌اند. اگر این باشگاه‌ها ساختار و مدیریت درستی داشتند می‌دانستند که تعویض مربی یکی از ابزارهایی است که می‌تواند به تیم کمک کند اما تنها راه موفقیت نیست.

Page Generated in 0.0057 sec