عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6803 /
۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۶ تير
|
دلنوشته برای حمیدرضا صدر
قفس را بشکن آقای مفسر!
بلند شو تا دوباره آن دستهای پراحساست در تمام میدانها پرواز کنند...
شارح دلنشین جایت چه خالی است، بیا دوباره ما را با خود پابهپا تا عمق فوتبال ببر. بلند شو که دوباره با آن کلام شتابآلود و دلنشینت شیفتگی را در دل شگفتیهای فوتبال برایمان تفسیر کنی...
آقای مفسر دلمان سخت برایت تنگ شده... بلند شو قفس بستر را بشکن!... اریکسون را دیدی که مرد و زنده شد... راموس را دیدی که جام را از دست داد و آن هازاردی که بلژیک را بیپناه گذاشت!
بلند شو تفسیر کن که چگونه گرت سایتگیت قرار است تاریخساز شود... بلند شو بگو این دانمارک خوشقواره تا کجا قرار است گردنکلفتی کند و چه شد که ایتالیای مانچینی چنین پوست انداخت و بگو تیکی تاکای اسپانیا کجای کار کم میآورد؟
آقای شارح و مفسر دوستداشتنی، دلمان برای آن موهای زرد حنایی و برای آن همه شگفتگوییها و بداههگوییهایت سخت تنگ شده. بلند شو مرد... جامجهانی در پیش است.
طنزیم
تشکر از اعضای کمیته انضباطی
هومن جعفری
یک نگاه به جدول لیگ بیندازید. تیمهای در معرض سقوط عبارتند از نفت مسجدسلیمان، نساجی مازندران، ذوبآهن، سایپا و ماشینسازی تبریز. همه تیمهای قدیمی و ریشهدار! همه تیمها از قدما و سبقا! چه بلایی سر فوتبال ما آمده که تیمهای ریشهدارش یا در لیگهای پایینتر دست و پا میزنند یا در آستانه سقوطند یا هزار مشکل مالی دارند.
***
به سلامتی و مبارکی شهاب گردان با فاصله چهار ساعت بعد از هل دادن داور، از کلیه فعالیتهای ورزشی، خرید آنلاین از سوپرمارکت محل و استفاده کردن از کولر موقع گرما محروم شده. البته در همین شهر اصفهان اگر یادتان باشد دو تیم سپاهان و پرسپولیس به مصاف هم رفتند و چنان دعوایی شد که مادر بگرید! آنجا البته کمیته انضباطی یادش رفته بود باید بازیکنان خاطی را با این سرعت محروم کند! خلاصه اینکه از اعضای کمیته انضباطی بابت اینکه یادشان آمد که میشود یک بازیکن را در چهار ساعت محروم کرد، تشکر میکنیم. به امید اینکه بقیه قوانین انضباطی را هم یادشان بیاید!
***
یکی بگوید در کاروان المپیکیهای ایران چه خبر است؟ یا تست دوپینگشان درمیآید یا صاحب سهیمه المپیک میشوند بعد خبر میرسد رفتهاند جراحی کردهاند یا خبر میآید که شانس گرفتن سهمیه را داشتهاند اما فدراسیون با آنها دعوا راه انداخته و خطشان زده!
بابا آدم با سهمیه المپیک کشور خودش از این شوخیها راه میاندازد؟
مانچینی و ویالی: یک دوستی عمیقتر از دریا
جانلوکا ویالی و روبرتو مانچینی بیرون لا پییدیگروتا روی تراس ایستادهاند؛ رستورانی که عادت داشتند بههمراه تیم سمپدوریا دوبار در هفته برای شام خوردن به آنجا بروند. برای آنها اینجا محل «کارمین» است، پاتوق آنها؛ جایی که «guazzetto alla ligure» یا سوپ ماهی بهترین کیفیت را دارد و اگر مراقب نباشید ممکن است آتلیو لومباردو از قاشقش مثل یک منجنیق استفاده و کوفته به صورتتان پرت کند. تیم سال 91 سمپدوریا در ماه مه در این رستوران جمع شد تا 30سالگی چیزی که دوریانی به آن «اسچودتو» میگوید را جشن بگیرند؛ تنها قهرمانی این تیم در سری A، شبی برای پر کردن لیوانها و خندیدن.
و در عین حال زمانی که مانچینی به آب خیره شده بود، فکرش به سمت ومبلی و شکست سمپدوریا در جام باشگاههای اروپای 1992 در وقتهای اضافه رفت. او آه کشید و گفت: «همیشه در ومبلی برنده بودیم. زمانی که سمپدوریا مرتباً در تورنمنت ماکیتا که حالا دیگر برگزار نمیشود، شرکت میکرد، در مقابل برجهای مشهور ومبلی پیروز میشد. ویالی او را دلداری میدهد: «همیشه جا برای اولینها هست. یا میبری یا یاد میگیری، نه؟ هیچوقت نمیبازی. به لحظههای خوب فکر کن. به نیمه پر لیوان فکر کن، بخند و مثبتها را ببین. این ویالی اصیل و بیبدیل بود.»
شنبه گذشته، بیشتر از یک ماه بعد از دیدار مجدد در جنوا این دو در ومبلی برنده شدند. ویالی از پلهها پایین آمد، از گیت کوچک بین جایگاه و زمین گذشت و بعد مانچینی را بغل کرد. انگار او میدانست زوج سابقش در خط حمله آنجاست، چون مستقیماً به آغوشش رفت و در سرخوشی بعد از گل فدریکو کیهزا مقابل اتریش غرق شد. تماشای اینها یکی از لحظههای ویژه مسابقات قهرمانی اروپا بود. در آینده وقتی ویالی به مانچینی میگوید به لحظههای خوب فکر کن، در کنار خاطرههایی که در زمان بازی با هم ساختند، همیشه به شنبهشب هم فکر میکنند.
عمق احساسی که بین این دو وجود دارد از «o Ma» عمیقتر است؛ واژهای که جنواییها برای دریا استفاده میکنند. ویالی در کانال Rai در برنامه Che Tempo Che Fa با اجرای فابیو فاتزیو که طرفدار سمپدوریاست، درباره گذشته گفته بود: «از زمانی که 14 سال داشتم، روبرتو قهرمان من بوده است. اولینبار در کوورچانو ملاقات کردیم. (مرکز تیم ملی که همانطور که در ادامه میخوانید، حالا در آن مشغول کار هستند.) در آن زمان بقیه در مورد او حرف میزدند. چند سال شده ما همدیگر را میشناسیم؟ 40 سال؟ او در گلهای من نقش داشت و من در گلهای او.»
چنین دوستانی همه چیزی هستند که در زندگی دنبالش میگردیم. لوکا و ایل مانچو در هتل آستور که محل اقامت سمپدوریا در بازیهای خانگی بود، در یک اتاق میماندند. آنها به آشپز تیم، جورجیو پری، که به شاه جورج معروف بود، زنگ میزدند تا نصفشب برایشان اسپاگتی آلا بوچانیرا حاضر کند. ویالی پرسید: «وقتی شب قبل از دیداری را زیر یک سقف میگذرانید، وقتی شادی و درد مشابهی را تجربه میکنید، وقتی یک مأموریت را به پایان میرسانید و سنتان هم تفاوت چندانی ندارد، چطور میتوانید با هم دوست نباشید؟»
ایتالیای سال 90 برای این دو هر چیزی بود جز آن «شبهای جادویی». مانچینی حتی یک دقیقه هم بازی نکرد. کشاله ران ویالی هم دچار کشیدگی شد، برونژیت گرفت و جایش را به توتو اسکیلاچی داد. بعد از آن بههمراه فائوستو پاری -که حالا دستیار مانچینی است- و جناب تزار، پیترو ویرکووود، به موریس رفتند تا از آن جو دور شوند.
بعد از بازگشت به جنوا، ویالی -که هنوز نتوانسته بود بر ناامیدیاش غلبه کند- برای کم کردن فشار از مانتووانی زمان بیشتری خواست. در عوض ویالی وعده داد که حال بدش را به یک اتفاق مثبت تبدیل کند. او قول داد که سمپدوریا فاتح اسکودتو شود، دقیقاً همین اتفاق هم افتاد و آنها برای اولین و آخرینبار در تاریخشان این جام را فتح کردند.
ویالی میگوید: «هرکس که میگوید فوتبال جنگ است، حرفش را باور نکن. فوتبال ورزش است، بازی است و شما با دوستانتان بازی میکنید.»
از بین بازیکنانی که زیر نظر آنها کار میکنند، هیچکس نیست که چنین چیزی نخواهد؛ جمع برادران، دوستان ابدی. ویالی گفت: «هر بهانهای برای دور هم جمع شدن خوب است، و چه بهانهای بهتر از وقتی که گابریل گراوینا، رئیس فدراسیون فوتبال ایتالیا در زمستان 2018 به او پیشنهاد داد که در یورو مدیر یا رهبر تیم باشد.»
در آن زمان ویالی دور دوم شیمیدرمانیاش را میگذراند. سرطان پانکراسش که بهخاطرش تحت درمان بود، بازگشت. ویالی اول فکر میکرد در حین بازی گلف دچار مشکل بیخطری مثل گرفتگی عصب شده است. از دوستش جیجی بوفون خواست او را به متخصصی که بعد از جامجهانی میدید، معرفی کند. اما واضح بود که درد شدید بیشتر از اینکه در سیاتیکش باشد، در ماهیچههای سرینیاش حس میشد. ویالی در این باره نوشت: «حسی دارم که هرگز تجربه نکردهام. انگار که آدم دیگری شدهام. حس پوچی و خالی شدن دارم و یکذره باور و مثبتاندیشی برایم نمانده است. اغلب میبینم دارم گریه میکنم. سعی میکنم پیادهروی کنم اما حتی برداشتن چند قدم هم برایم دشوار است؛ آنقدر دشوار که فقط رهایش میکنم.»
16 کیلوگرم وزن کم کرد و لباسهای بیشتری میپوشید، زیر پلیورهای بافت گشاد، پیراهنهای دیگر میپوشید تا چاقتر به نظر برسد. دخترانش در طول شیمیدرمانی برایش ابرو میکشیدند و آرایشش میکردند تا به او کمک کنند چون «جانلوکا ویالی باید این شکلی باشد». نمیخواست دوستان و عزیزانش نگران شوند: «این یک اقدام حفاظتی است؛ برای محافظت از آنها و البته از خودم. طوری که با من حرف میزنند، ارتباط برقرار میکنند، شوخی میکنند و... نمیخواهم تغییر کند؛ اصلا.»
ویالی بهخاطر عشق به کشورش و سرگرم کردن خودش در کنار دوستان، پیشنهاد فدراسیون فوتبال ایتالیا را پذیرفت. او در فستیوال ورزش روزنامه گاتزتا دلو اسپورت گفت: «در مرحلهای از زندگی خودم هستم که میخواهم الهامبخش بقیه باشم. میخواهم سعی کنم به دیگران کمک کنم و کاری کرده باشم. امیدوارم ارزشی اضافه کنم اما همچنین امیدوارم بیاموزم چون آدم کنجکاوی هستم.» کنجکاوی همیشه ویالی را متمایز کرده است. میتوانید در مدرک دانشگاهیاش و کتابش این کنجکاوی را ببینید. کتاب او، «شغل ایتالیایی»، میخواهد فرهنگ فوتبالی خودش و چیزی را که در خانه دومش، انگلیس، تجربه کرده را بررسی کند.
ویالی میگوید: «10درصد زندگی آن چیزی است که برای ما اتفاق میافتد، 90درصدش شیوه کنار آمدن ما با آن است.»
(خلاصه مطلبی که پیشتر در سایت اتلتیک منتشر شده بود و سایت هفتیک آن را ترجمه
کرده بود.)
داستان پرالتهاب اولین وزنهبردار ایرانی المپیک
اهمیت سلامت پریسا
مازیار گیلکان
برای پریسا جهانفکریان همه چیز در روزهای اخیر غیرمنتظره و پرالتهاب بود. او یکباره با سهمیه المپیک توکیو مواجه شد اما بیخبر دستش را به جراح سپرده بود و این حضورش در المپیک را تردیدآمیز کرد. او اگر زودتر مطلع میشد که شانس حضور در المپیک را دارد، دستش را جراحی نمیکرد و میتوانست جراحی را بعد از المپیک توکیو انجام دهد. اما چه گذشت که او جراحی کرد و حالا باید با دستی که هنوز مراحل بعد از جراحی را پشت سر نگذاشته، در المپیک وزنه بالای سر ببرد و خطر
کند؟
اگر فدراسیون وزنهبرداری با دقت و تحقیق، این شانس را پیشبینی میکرد، اگر فدراسیون وزنهبرداری بهخاطر چند خط انتقاد وزنهبردارش او را به محرومیت متهم نمیکرد و بهجای جدل با ورزشکار، به سلامت و آینده حرفهای او فکر میکرد، حالا با داستان بهتری مواجه بودیم.
پریسا جهانفکریان احتمالاً به المپیک توکیو میرود، اما خودش سه روز پیش امیدی نداشت که پس از جراحی دستش بتواند وزنه بزند. فدراسیون وزنهبرداری اما برای توجیه رفتارهای پیشین خود، شتابزده خبر داد که پریسا را به المپیک
میفرستد.
به نظر میرسد حتی به قیمت به خطر افتادن سلامت ورزشکار، او راهی المپیک میشود. جهانفکریان بعید است که بتواند وزنه مورد نظرش را در توکیو بالای سر ببرد. برای دست او خطرناک است که تحت فشار قرار بگیرد و کوتاه کردن مدت درمان او میتواند آینده حرفهای او را به خطر بیندازد. پریسا لابد مشتاق است که در المپیک حاضر باشد و این افتخار کوچکی نیست اما سلامت پریسا از هر افتخار دیگری مهمتر است.
فدراسیون وزنهبرداری حتی هزینه جراحی و درمان پریسا جهانفکریان را پرداخت نکرده بود، اما پس از کسب سهمیه المپیک توکیو بهعنوان اولین زن وزنهبردار تاریخ ایران در المپیکها، این پریسا بود که به ورزشکار محبوب این فدراسیون تبدیل شد. اما فدراسیون باید پیش از همه استعداد ورزشکارش را تشخیص دهد و مراقب او باشد.
روزی که پریسا تهدید به محرومیت شد، روزی که در پاسخ به درخواست پرداخت هزینه جراحیاش پاسخ منفی شنید، چندان دور نیست.
تماشای وزنه زدن پریسا جهانفکریان برای بسیاری از جوانترهای ورزش زنان در ایران الهامبخش است.
پریسا جهانفکریان؛ پولادزنی که باید حفظ شود
این قطار ظرفیت ندارد
برای پریسا جهانفکریان همه چیز در روزهای اخیر غیرمنتظره و پرالتهاب بود. او یکباره با سهمیه المپیک توکیو مواجه شد اما بیخبر دستش را به جراح سپرده بود و این حضورش در المپیک را تردیدآمیز کرد
سام ستارزاده
با اعزام کاروان المپیک ایران به توکیو، پریسا جهانفکریان را میتوان نماد پولادزنانی دانست که تا تابستان ۱۳۹۸ که برای نخستین مرتبه به مسابقات آسیایی و سپس جهانی اعزام شدند و هیچگاه فرصت عرضه مهارت خود در ورای مرزها را نداشتند. وزنهبردار ۲۶ساله یاسوجی که دو سال قبل در کنار شش ستاره زن دیگر به پاتایا اعزام شد تا در کنار مردان ملیپوش پرچم وزنهبرداری کشورمان را در بالاترین آوردگاه جهانی این رشته برافراشته نگه دارد، حال با انصراف نماینده ساموآ صاحب فرصتی شده تا با درج نام خود بهعنوان نخستین وزنهبردار زن ایرانی تاریخ المپیک، پیشگامی برای زنان مستعد همرشتهای خود نیز باشد.
اما داستان پرپیچوخم این روزهای جهانفکریان شاید رنجنامه بسیاری از ورزشکاران غیرفوتبالی کشورمان باشد. چنین نمایندهای که با صرف حضورش در بزرگترین آوردگاه ورزشی جهان، در ورزش زنان ایران صاحب رکورد میشود، بهجای تجلیل و حمایت تمامقد، با تهدید به محرومیت از سوی فدراسیون وزنهبرداری روبهرو شد؛ آن هم به جرم انتقاد به وضعیت موجود. همین تهدید رویای المپیک را برای جهانفکریان بر باد رفته جلوه داد که به موجب آن قهرمان وزنهبرداری زنان کشور دست آسیبدیده خود را که قصد داشت پس از المپیک توکیو درمان کند، به تیغ جراحان بسپارد. جای اسفبار این قصه اما تنها به این تهدید ختم نمیشود، بلکه آنجا نمود پیدا میکند که فدراسیون وزنهبرداری از تقبل هزینه ۳۰میلیونی جراحی جهانفکریان نیز سر باز زد. متأسفانه بیتوجهی و عدم حمایتهای مادی و معنوی در قبال افتخارآفرینیها در ورزش زنان حتی نسبت به ورزش مردان آنگونه موج میزند که حاصل آن پیوستن دو ورزشکار زن ایرانی در رشتههای تکواندو و دوومیدانی به کاروانهای بلژیک و آلمان در دوره گذشته المپیک بوده. در دوره جاری نیز به دلایل مشابه، کیمیا علیزاده، تنها زن مدالآور تاریخ ورزش ایران، خارج از سایه پرچم مقدس کشورمان در توکیو روی شیاپچانگ میرود. دینا پوریونس، دیگر تکواندوکار زن ایرانی که پیشتر برنز مسابقات آسیایی را نیز به دست آورده، مانند علیزاده پرچم مختص پناهندگان المپیکی را به پرچم کشور خود ترجیح داده. قطار زنان ورزشکار کوچکرده بیش از ظرفیت خود نیز پر شده. دیگر وظیفه خود ماست که جهانفکریانها را حفظ کنیم؛ چراکه خروج امثال وی، به مثابه خروج اعتبار از کاروان ورزشکاران وطنی خواهد بود.
فریاد ابراز وجود جهانفکریان
پشت سرم تاریخ خسته است
میعاد نیک
یکی از مهمترین نکاتی که در مدیریت ورزش زنان مغفول مانده و هیچکدام از رؤسا و نواب رؤسای زنان فدراسیونهای عریض و طویل به آن نیمنگاهی هم ندارند، مسأله توجه به روحیه ورزشکار و اهمیت دادن به فاکتورهای روحی و روانی است. زنانی که بهرغم محدودیتهای بسیار در جامعه کشور قدم در راهی دشوار و پرسنگلاخ نهادهاند، در عین ناباوری از سوی عالیترین نهاد آن رشته هم حمایت نمیشوند تا بیجهت بودن نواب رئیس زنان فدراسیونها و همچنین معاونت ورزش زنان وزارتخانه بیش از پیش به چشم بیاید. پریسا جهانفکریان یکی از دهها هزار زن ورزشکار ایرانزمین است که طعم تلخ ناملایمتها و تبعیضها را چشیده. مطمئناً پای حرف این وزنهبردار زن که بنشینیم، چنان با سوزوگداز از فشارهای تحمیلی به ورزش زنان در ایران سخن خواهد گفت که هیچ مجالی برای ادامه بحث و نقد باقی نماند. بر هیچکس پوشیده نیست که زنان ورزشکار ایرانی با شدیدترین محدودیتها و با بالاترین نوع محرومیتهای اجتماعی و ورزشی، دست به ساختارشکنیها و تابوشکنیهایی میزنند که حداقل باعث شکفته شدن ۱۰ استعداد سرکوبشده از بین زنان خواهد شد.
فدراسیون وزنهبرداری پس از آبیاری علوفه هرز خود طی ۵ سال اخیر، تمام استعدادهای بالقوه و بالفعل ورزش پولاد و دیسک را نابود کرده تا در آستانه المپیک ۲۰۲۰ توکیو، تنها خاطرات خوشمان از بهداد سلیمی و حسین رضازاده باعث تسلی شود. وزنهبرداری در کنار کشتی و تکواندو از اصلیترین رشتههای مدالآور کشورمان در ادوار مختلف بازیهای المپیک بوده اما تیم جدید مدیریتی این فدراسیون چنان مزرعه سوختهای را در ورودی غربی ورزشگاه آزادی ساخته و پرداخته که امیدی به احیای آن هم نباشد.
جهانفکریان بهعنوان نخستین زن وزنهبرداری تاریخ ایران در بازیهای المپیک راهی توکیو خواهد شد تا این افتخار بزرگ را تماماً به نام خودش ثبت کند. فدراسیونی که حتی خرج عمل جراحی ملیپوش خودش را نداد و با روحیه وی به شدیدترین نحو ممکن بازی کرد، هیچ سهمی در این افتخار ملی و فردی نخواهد داشت. دختر ایرانی نماد فریاد اعتراض همجنسانش به سوءمدیریتهاست.
باد آورده را باد میبرد؟
از بَرَت دامن کشان...
سامان موحدیراد
در فاصله چند هفته مانده به رقابتهای المپیک یک سهمیه دیگر برای ورزش ایران از آسمان افتاد. حالا همه اسم پریسا جهانفکریان را میدانند که قرار است در المپیک برای ایران وزنه بزند. اما شاید بسیاری ماجرای پشت این انتخاب را ندانند. «المپیک را ناعادلانه از من گرفتند. برای کسی که میتوانست سهمیه بگیرد، نهتنها تلاشی نشد، بلکه سنگاندازی هم کردند»؛ این تنها بخشی از حرفهای جهانفکریان در ماههای گذشته و پس از کنار گذاشته شدن از تیم ملی است. در آن زمان مسئولان فدراسیون وزنهبرداری اسم پریسا جهانفکریان را از لیست تیم ملی خط زده بودند تا او رقابتهای قهرمانی آسیا را از دست بدهد.
اواخر سال گذشته بود که پریسا جهانفکریان بهدلیل پارگی مینیسک از تمرینات دور مانده بود. او اما بعد از رهایی از این مصیبت بار دیگر تلاش کرد تا به تیم ملی برگردد اما در اقدامی عجیب فدراسیون وزنهبرداری با بازگشت او به تمرینات تیم ملی مخالفت کرد. این تصمیم فدراسیون وزنهبرداری البته که با اعتراض جهانفکریان همراه شد. جهانفکریان معتقد بود اگر فرصت حضور در رقابتهای آسیایی به او داده میشد، میتوانست سهمیه المپیک را کسب کند اما با تصمیم فدراسیون این شانس از او گرفته شد. اما مدت زمان کمی لازم بود تا بفهمیم ادعای پریسا جهانفکریان چندان هم بیراه نبوده است.
فدراسیون آن زمان موضعی کاملاً از بالا به مسأله داشت و معتقد بود جهانفکریان حرفهای برخورد نکرده است. مریم منظمی نایبرئیس سابق فدراسیون در امور زنان در این باره گفته بود: «جهانفکریان درخواست داد در اردوی فروردینماه حضور پیدا کند اما این درخواست زیاد حرفهای نبود و مورد قبول کادر فنی قرار نگرفت.» با این حال اما همه چیز دست به دست هم داد تا سهمیه المپیک به پریسا جهانفکریان برسد. اما سؤال اینجاست که بازیکنی که از اردوی تیم ملی دور بوده و فرصتی برای حضور در آخرین اردوها را نداشته، اکنون چطور خودش را برای المپیک آماده میکند؟ اساساً پریسا جهانفکریان چقدر آمادگی دارد تا از این فرصت استفاده کند؟ پاسخ البته معلوم است.
وضعیت فدراسیون وزنهبرداری ایران چنان آشفته است که این سهمیه بادآورده احتمالاً همینطور هم بر باد میرود. مصدومیت و دست وبال گردن پریسا نکتهای نیست که بتوان تا المپیک آن را رفع کرد. فرصت حضور در المپیک مسألهای است که کشورهای زیادی برای آن برنامهریزی میکنند. پول و هزینه فراوانی برای آن صرف میشود تا در نهایت بتوانند یکی از جاهای خالی در المپیک را پر کنند. حالا اما یک سهمیه المپیک از آسمان در دامان ورزش ایران افتاده؛ سهمیهای که ورزش ایران بهصورت ساختاری نهتنها برای به دست آوردن آن تلاش نکرده که حتی در جهت عکس آن هم تلاش کرده است. با این حال وقتی چنین شانسی به ورزش ایران رو کرده، ما تا چه اندازه برای بهره بردن از آن آماده هستیم؟ باز هم مثل همیشه ورزش ایران منتظر رویدادهای لحظهای و جرقههای اتفاقی است. فعلاً یک سهمیه از المپیک آن هم در ورزش زنان که کار کردن در آن برای زنان ایرانی بسیار سخت و پرمشقت است، به مدد تلاشهای فردی به دست آمده.
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو