آدمهایی مثل دراگان اسکوچیچ را میتوان دوست داشت؛ مربیانی ساده، ارزانقیمت با کارنامهای جذاب. بدون تعارف باید قبول کنیم اسکوچیچ روی نیمکت تیم ملی بود که ما به جام جهانی رفتیم. یک صعود آسان و بدون دردسر. او بود که تیم جهنمی و پر از مشکلات ریز و درشت را از ویلموتس تحویل گرفت و با بهترین شرایط ممکن به قطر 2022 رساند. اصلاً هم جالب نیست با اسکوچیچ به جنگ برویم آن هم در شرایطی که او توسط هیأت رئیسه فدراسیون، دوباره به نیمکت برگشت. دوست داشتن اسکوچیچ اما یک پروژه است. بخشی از آن در دست ما است و بخش بزرگی در دست خودش؛ او باید هوای برند «اسکوچیچ» را حفظ کند. کمتر پیش آمده بود که حرفهای عجیب بزند ولی حالا روی دور توجیهات ارزان و چیپ افتاده و با هر مصاحبهاش، پشت مردم را میلرزاند. کاش در بحرانیترین روزهای تیم ملی، این حرف را نمیگفت که اژدهای درون دارد. کاش مثل خودش، مثل یک مربی آرام و کمحاشیه صحبت میکرد. کاش میگفت که تیم ملی با بحران مواجه شده و خودش باید این بحران را مدیریت کند. کاش با استفاده از واژه «اژدها»، برای خودش دردسرهای بیشتری نمیساخت. دراگان، نه اژدهاست و نه اژدها میشود، او باید اول بداند چه بوده و چه خواهد شد.