به محض آنکه اسم کارلوس کیروش به عنوان اولین و جدیترین گزینه جانشینی دراگان اسکوچیچ مطرح شد، شهر به هم ریخت.
پیش از آنکه نامی از کیروش مطرح شود همه از این میگفتند که ورود اسکوچیچ به حریم تیم ملی ثمره نفوذ و قدرت یک دلال رسانهای و ارتباطش با مدیر برنامههای مربی کروات بود؛ اما حالا حرف از این میزنند که دلالها میخواهند کیروش برگردد!
تعدادی از پیشکسوتان فوتبال ایران شروع به مصاحبه کردهاند که اگر کیروش برگردد فوتبال ما به عقب برمیگردد و اگر او را بیاورند فاجعه رخ داده است.
همه اینها در 24 ساعت اتفاق افتاده و نشان میدهد کیروش تا چه اندازه نام بزرگی دارد که همه به محض شنیدن اسمش به تکاپو افتادهاند.
تمام دیروز در همه محافل فوتبالی از کیروش حرف میزدند و میپرسیدند که بازگشت او به تیم ملی یک اتفاق مبارک است یا نامبارک.
هر کسی حق دارد درباره هر موضوعی سخن بگوید؛ اما فقط یک نکته را در این بین در نظر بگیرید. هماکنون فوتبال ما صاحب ندارد. تا 8 شهریور باید صبر کنیم تا ببینیم صاحبش کیست. تا آن زمان فوتبال ما در حالت فریز شده فقط باید به سرنوشتی فکر کند که میتواند در جام جهانی بسیار هم تکاندهنده و تلخ باشد. تا وقتی رئیس فدراسیون فوتبال مشخص شود دقیقاً چه کسی غیر از اهالی فوتبال باید به حالش دل بسوزانند؟ آیا غیر از این است که آنها صاحب واقعی این رشته هستند؟
در چنین وضعیتی مراقب باشید اظهارنظری که میکنید نشأت گرفته از کینه و محبت شخصی نباشد. مراقب باشید حرفی بزنید که به درد آینده فوتبال ایران بخورد، نه محکم کردن پایگاه شخص شما. مراقب باشید حرفی نزنید که در آینده شرمنده مردم و خاک ایران شوید. همه میدانیم که در گرمای جام جهانی همه دلهای ما برای یک نام به هم گره میخورد و آن وقت، تیم ملی را در بهترین فرم و بالاترین کیفیت آرزو میکنیم. در آن صورت اگر تیم ملی خوب مهیا نشده باشد، صدای شکسته شدن دل یک ملت، زجرآورترین صدای دنیاست.