وصال روحانی
نمایشهای نه چندان خوب امیر عابدزاده در برخی دیدارهای اخیر تیم ملی فوتبال منجمله مسابقه اوایل این هفته در مقابل الجزایر اسباب ناامیدی ناظران شده و به اعتقاد برخی کارشناسان او فقط محافظی کوچک برای یک قفس بزرگ نشان داده است.
بهعنوان پسر احمدرضا عابدزاده توانا و پرطرفدار، توقعات از پسر او همیشه در سطحی بالا بوده اما صرفنظر از این موضوع هم نحوه دروازهبانی او در دیدار فروردین ماه امسال مقابل کره جنوبی در شهر سئول و روش کار وی در مسابقه تدارکاتی برابر الجزایر به گونهای بود که چه با احتساب ارتباط نسبی او با احمد عابدزاده و چه بدون احتساب این موضوع، خیلیها به این پرسش افتادهاند که آیا وی گزینه مناسبی برای حفاظت از واپسین سنگر تیم ملی در دیدارهای جام جهانی بیست و دوم خواهد بود و آیا پیراهن ثابت شماره یک بر تن وی بهدرستی مینشیند؟
ترسی در کار نیست
امیر عابدزاده در هر دو فصل گذشته سنگربانی بالنسبه موفق در اروپا، ابتدا در ماریتیموی پرتغال و سپس پونفرادینای اسپانیا بود اما در همان ایام نیز برخی گلهای بد میخورد و این سؤال و ابهام پیرامون وی وجود داشت که آیا او میتواند درون دروازه تیم ملی نیز همان کاراکتری را از خود بروز بدهد که توقع آن از هر سنگربان این تیم میرود و آیا در چنان قالبها و چهارچوبهایی قرار دارد یا خیر.
قد کوتاه، بدنی نه چندان ورزیده و «تو پر» و تصور و تجسمی که فاقد هیبت یک سنگربان ملی پوش بوده و هست، امیر عابدزاده را جوانی جلوه میداد که اگرچه تحت آموزشهای پدرش کیفیت بهتری پیدا کرده و برخی واکنشهای خوب را دارد اما قوارههای یک ملیپوش را ندارد و حتی اگر با قدری اغماض و ارفاق صاحب چنان اندازههایی نشان بدهد آنی نیست که باید باشد. با چنان مؤلفههای اخیر عابدزاده نه تنها هیبت پدرش را نداشت و ندارد، بلکه به سبب کوچکی جثهاش نمیتواند ناامیدی و ترسی را در دل رقبا بکارد که برخی سنگربانان دیگر تیم ملی طی سالهای معاصر شامل سیدمهدی رحمتی، علیرضا بیرانوند و سالها پیش از آنها بهروز سلطانی و البته ناصرخان حجازی در وجود تیمهای رقیب کاشته و از آن برای کسب نتایج مورد نظر بهره جسته بودند.
آنهایی که هیبت این کار را داشتند
تیم ملی در 50 سال اخیر به تناوب و کم یا زیاد از خدمات دروازهبانان دیگری همچون عزیز اصلی، فرامرز ظلی، اکبر مالکی، منصور رشیدی، حسین راغفر، نادر فریادشیران، نیما نکیسا، ابراهیم میرزاپور و علیرضا حقیقی هم بهرهمند شده و تک دیدارهایی را هم با نظایر کیوان نیکنفس، وحید طالبلو، حامد لک و محمدرضا اخباری سپری کرده است. یوزها در اوایل دوران زمامداری کارلوس کیروش به دانیال داوری آلمانیتبار هم روی آوردند و پس از به هم خوردن روابط کاری این مربی پرتغالی با رحمتی در چند دیدار حساس از رحمان احمدی استفاده کردند ولی وقتی سوابق کاری همه آنها مقابل چشمها میآید به این نتیجه میرسیم که تقریباً تمامی آنها کم یا زیاد در قامتها و اندازههای پوشیدن پیراهن تیم ملی بودهاند و هیبت این کار را داشتهاند و به نظر میرسید که «جنم» حفاظت از دروازه تیم ملی را دارند.
به دیگران میدان بدهید
امیر عابدزاده که البته جوان سزاوار و بسیار تلاشگری است بهرغم ارتباط نسبی نزدیکش با پدری که واقعاً سرشار از روحیه بود و تجسمی مثبت را از خود ساطع میکرد، فرسخها با او فاصله دارد و هم به لحاظ جثه و هم تأثیرگذاری روانی، مراقب و محافظی کوچک برای یک حوزه استحفاظی به غایت بزرگ و مهم همچون دروازه تیم ملی نشان میدهد. بنابراین چه دراگان اسکوچیچ ماندنی باشد و چه فرد دیگری جای این مربی کروات را بگیرد یکی از اولین وظایفش سامان دادن به وضع نه چندان پایدار دروازه تیم ملی است. منطقهای که باید در آن تغییر ایجاد کرد و گزینههای دیگر را به کار گرفت و به علیرضا بیرانوند که البته او هم طی دو فصل لژیونر بودنش ندرخشید و سایر کاندیداهای حفاظت از آخرین سنگر یوزها شامل سیدحسین حسینی و پیام نیازمند میدان داد و حاصل کار را دید و فردی را در آبان و آذرماه در قطر در دروازه تیم ملی قرار داد که در اندازههای سترگ جام جهانی باشد. اندازههایی که امیر عابدزاده اینک از آن به وضوح دور است.