printlogo


کد خبر: 248061تاریخ: 1401/3/19 00:00
پرواز شکوه‌مندانه قوی سپید به آشیانه
تو در اوج غروری و حالا وقت فرودت نیست

میعاد نیک
 
سرزمین گیلان از دیرباز تاکنون پیوندی عمیق و ناگسستنی با فوتبال داشته؛ اتصالی دائمی و پرفرازونشیب با مستطیل سبزِ گِلی، تیرک‌های عموماً زنگ‌زده و توپ‌هایی که با لگد گیله‌مردها به تورهایی که به چهارچوب آویزان هستند و نیستند، بوسه می‌زنند. گیلانی‌ها با فوتبال همگونی سنتی و جغرافیایی زیبایی دارند؛ از فوتبال‌های محلی به مناسبت‌های وقت و بی‌وقت تا «فوتچل» یا همان فوتبال درون گل و لای شالیزارهای برنج. از قلب همین ترادف‌ها و پیوستگی‌ها در بندری که بعدها قرار بود نامش به «انزلی» تغییر کند، تیمی علم شد که فوتبال شمال ایران را به قله رساند. تیمی متکی و ساخته ‌شده بر اساس تفکرات آقای پدر، بهمن صالح‌نیا و مفتخر به پرورش ستاره فوتبال گیلان، غفور جهانی.
از سال ۱۳۴۸ که قوی سپید خزری شهر بندرانزلی را به‌عنوان آشیانه دائمی‌اش برگزید و یک تیم متولد شد تاکنون، سختی‌های زیادی بر مردم شمال، گیله‌مردها و گیله‌زن‌ها گذشته اما همیشه یک واژه برای سرمستی جمعی، شادی و شعف قومی و گاهی هم حسرت، آه و غصه در خیابان‌های این بندر وجود داشته؛ «ملوان». قوی سپیدی که بیش از ۶ سال را در تبعید اجباری به‌سر می‌برد و خودش را در جایی به غیر از آشیانه همیشگی‌اش می‌دید، بالاخره با اتکا به سرمایه‌های بومی و غیرتی گیلانی از تبار سردار بزرگ، میرزا کوچک‌خان جنگلی؛ مسیر فرار از کوره‌راه‌های گرگ‌ومیش‌گونه درخت‌زارها و بن‌بست‌های پی‌درپی تبعید را دریافت و به خانه‌اش برگشت، به لیگی که همیشه به آن تعلق داشت و سرش را بابت حضورهای متوالی‌اش در آن همیشه با تکبر و غرور منحصربه‌فرد و رشک‌برانگیزی بالا می‌گرفت.
از بهمن صالح‌نیا تا غفور جهانی، از محمد احمدزاده تا محمد مایلی‌کهن، از سیدجلال حسینی تا مهرداد اولادی و از مازیار زارع تا پژمان نوری؛ راه دورودرازی طی شده تا ملوان به این پتانسیل بالقوه مردمی که هست، رسیده. تنها چیزی که در تلخ‌ترین شب‌های اجتماعی ایران می‌توانست گیلک‌ها را به شادی و کارناوال‌های خیابانی وا دارد، همین ملوان بوده و هست. گیلک‌ها فوتبال را با دست‌های پینه‌بسته‌شان، با سیگارهای نیمه‌روشن گوشه لب‌هایشان، با استکان‌های کمرباریک چای‌شان و با نگاه‌های امیدوارانه‌شان می‌فهمند و ملوان را از لاهیجان تا رشت، از رودسر تا صومعه‌سرا، از لنگرود تا خمام و از رودبار تا انزلی عاشقانه می‌پرستند. قوی سپید، مغرور و متکبر خزری به فصل مهاجرت رسیده و باید سن‌سیروس عزیز و گرامی را میزبان لیگ برتری‌ها کند؛ پروازی که دست‌کم حالاحالاها وقت فرودش نیست.

Page Generated in 0.0054 sec