printlogo


کد خبر: 240067تاریخ: 1400/10/13 00:00
پیغام دختر ستاره استقلال به فرهاد مجیدی
پدرم را از زندان آزاد کنید

دختر علی اکبریان برای آزادی پدرش لحظه‌شماری می‌کند. پدری که در یک عصر پاییزی وقتی از خانه بیرون می‌رفت به او قول داد چند ساعت دیگر به خانه بر‌ می‌گردد تا وی را برای بازی به پارک ببرد و شب برایش پیتزا بخرد اما سال‌ها از آن روز کذایی گذشته و این ۲ برای دیداری دوباره بی‌تابی می‌کنند.
«علی اکبریان» یکی از بازیکنان با استعداد فوتبال ایران در دهه ۷۰ بود. هواداران استقلال او را «روماریو» صدا می‌زدند. فوتبالیستی که قدر استعدادش را ندانست و سال‌هاست به جای حضور در میدان، به جرم نگهداری و حمل مواد مخدر به حبس ابد محکوم شده و پشت میله‌های زندان است. او چند وقت پیش در مصاحبه‌ای از گذشته‌اش ابراز پشیمانی کرد و حالا دخترش دست یاری به سوی جامعه فوتبال خصوصاً استقلالی‌ها باز کرده تا کمک کنند که دوباره پدر را در آغوش بگیرد.
در ادامه خلاصه مصاحبه دختر اکبریان با خبرگزاری ایرنا را می‌خوانید:
 
چه زمانی از ماجرای تلخ پدر با خبر شدی؟
 خیلی کوچک بودم، خیلی. هنوز به مدرسه نمی‌رفتم. یک روز پدرم از خانه رفت بیرون و قرار شد وقتی به خانه آمد مرا به پارک ببرد تا بازی کنم. وقتی از خانه می‌خواست بیرون برود، به من قول داد اما هیچوقت نیامد. من مدام بهانه می‌گرفتم و همیشه منتظر بودم تا پدرم برگردد اما این اتفاق رخ نداد. شب بود که عمویم به خانه‌مان آمد و با مادرم حرف زد، بعد دیدم مادرم زد زیر گریه. خیلی ترسیده بودم اما چیزی نگفتند. وقتی گفتم بابام کجاست، گفتند رفته مسافرت و چند روز دیگر بر‌می‌گردد!
واقعیت را چه زمانی فهمیدی؟
 وقتی بزرگتر شدم حقایق را فهمیدم. انگار دنیا روی سرم خراب شد و تا صبح گریه می‌کردم. اصلاً فکر نمی‌کردم که چنین اتفاقی برای بابا علی من افتاده باشد. بابای من خیلی مهربون بود و همیشه عمه‌ها و عموهای من تعریف می‌کنند که پدرت اهل خلاف نبود و هیچ وقت دنبال این کارها نمی‌رفت. او همیشه ورزش می‌کرد اما متأسفانه برخی‌ که به پدرم حسودی می‌کردند، برایش توطئه چیدند.
 از پدرت چه شناختی داری؟ می‌دانی او روزگاری فوتبالیست مطرحی بوده؟
 همه می‌گویند پدرت روماریوی فوتبال ایران بود. تمام عکس‌هایش را جمع کرده‌ام و به دیوار اتاقم زده‌ام. اگر او الان بازی می‌کرد باید در بهترین تیم‌های اروپایی بازی می‌کرد، اما حیف افرادی راهش را گرفتند که نتواند به موفقیت برسد و به جای اینکه الان مربیگری کند، باید پشت میله‌های زندان باشد. من خیلی دوست دارم شرایطی فراهم شود تا دوباره پدرم آزاد شود. آرزوی من است تا یک بار دیگر او به خانه برگردد تا در کنار هم باشیم. یک خواهشی دارم.
چه خواهشی؟
 از استقلالی‌ها، مدیران و مربیان این تیم درخواست می‌کنم که کمک بابا کنند تا او آزاد شود. آقا فرهاد مجیدی که خیلی دوستت دارم، این روزها به کمکت خیلی نیاز داریم. به خدا پدرم توبه کرده و می‌خواهد یک زندگی آرام و سالم را در پیش بگیرد. از شما انتظار دارم دست ما را بگیرید و از هر راهی که می‌توانید شرایطی را فراهم کنید تا زندگی دوباره به خانواده ما لبخند بزند.
 

Page Generated in 0.0059 sec