میعاد نیک
پر بیراه نیست اگر مدعی شویم طی سالیان اخیر یکی از معدود سرمربیانی که برای «کار کردن» پایش را به باتلاق فوتبال ایران گذاشت، ستارهای از دیار آلبی سلسته بود. گابریل کالدرون آرژانتینی که سابقه نایبقهرمانی با پیراهن آبی و سفید تیم ملی کشورش در رقابتهای جام جهانی ۱۹۹۰ را هم در کارنامه پرفرازونشیب خود میدید، جانشین برانکو ایوانکوویچی شد که ۴ بار متوالی با تیم فوتبال پرسپولیس به مقام قهرمانی در لیگ برتر فوتبال ایران رسیده بود و نشستن روی نیمکت تیمی که عنوان پوکر را به دوش میکشید، برای هر کسی با هر رزومهای کاری دشوار به نظر میرسید.
با این حال پیرمرد آرژانتینی جا نزد و علیرغم شروعی ناامیدکننده روی نیمکت سرخها، توانست ارزشها و تواناییهای فنیاش را تا نیمفصل نخست به رخ دشمنان درونی و بیرونیاش بکشد؛ آن هم در سالی که آندرهآ استراماچونی روی نیمکت رقیب سنتی مبدع سبکی نوین در فوتبال ایران بود و در صورت عدم ترک ایران، میتوانست قلدرترین رقیب برای هافبک پیشین آلبی سلسته باشد. سرنوشت گابریل هم در ایران چندان روشن نبود تا یک سرمربی موفق با کارشکنیهایی که علیهاش پدید آمد، عطای حضور در فوتبال ایران را به لقایش ببخشد و الفاتحه!
این چند خط برای یادآوری آنچه بر سر گابریل کالدرون گذشت، سیاهه شد. یک سرمربی خوشفکر و با درایت دقیقاً در بدترین برهه زمانی تاریخ مدیریتی باشگاه پرسپولیس به کادرفنی این تیم پیوست و تمام رویاهایی که دربارهشان در تلویزیون صحبت کرد، به مرور فنا شد. برای قضاوت اینکه حق با چه کسی بود؛ چندان سخت نیست اگر بخواهیم بین پیرمرد آرژانتینی و محمدحسن انصاریفرد به سمت صحیحتر گرایش پیدا کنیم اما هجمههای فعلی با تفکر اکثر هواداران پرسپولیس جور نیست. سرپرست مدیرعاملی فعلی باشگاه پرسپولیس که استحکام جایگاهش به پلک زدن وزیر و اطرافیان او بستگی دارد، کوتاهیها و مشکلات پدید آمده بر سر راه پرداخت مطالبات گابریل کالدرون را ناشی از بدعهدی و تقابل او دانسته و چندین افترا و تهمت به سمت مرد آرژانتینی روانه کرده. شاید بد نباشد اگر سیدمجید صدری هم بداند که در اذهان عمومی، چندان تفاوتی بین تصمیمات و تفکرات او با مدیرعامل بدنام پیشین سرخها نیست و فقط زمانش نرسیده تا هواداران باشگاه از خجالت او هم دربیایند.
صحبتهای گابریل کالدرون اما خالی از تهدید و فشار بود؛ او اگرچه مطالباتش که حقش بوده را تمام و کمال دریافت کرده اما هنوز هم با نوعی احترام درباره ایران، مردم آن و فوتبال رو به سقوطش حرف میزند. از آن جنس صحبتهایی که به یاد نداریم سایر سرمربیان خارجی شاغل در فوتبال ایران بر زبان آورده باشند. شاید یکی از مهمترین حسرتهای عاشقان فوتبال آنتروپی و پارتیزانی، این باشد که چرا نوبت هدایت تیم ملی فوتبال ایران به گابریل کالدرون نرسید. به طور حتم با این سبک تفکر و نزدیکی نگاه تاکتیکی وی با داراییهای فوتبال ایران، بازیکنان تاکتیکپذیر تیم ملی میتوانستند به سیطره عجیب و غریبی در فوتبال آسیا برسند؛ مثل همیشه باید گفت چه حیف!