علی شهریاری: قرار بود با امیر عباس به تیم ملی برسیم اما ...
مصاحبه
محسن آجرلو @mosenajorloo
یکی از جوانهای خوب و برجسته لیگ پارسال بود. با کاله در لیگ درخشید و در آخر هم رقابتهای جهانی جوانان مقصد نهاییاش در این رده سنی بود. علی شهریاری برای امسال پیشنهاد فوقالعادهای از مهرام دریافت کرد و حالا هم زیر نظر مصطفی هاشمی و در کنار الگوی کودکیاش یعنی مهدی کامرانی بازی میکند. کسی که همیشه دوست داشت جای او باشد و حالا همه چیز دست به دست هم داده تا به یکی از آرزوهایش برسد. البته که خودش میگوید همیشه آرزوهای بسیار بزرگی در سر داشته و حالا هم به رویاهای بزرگتری فکر میکند.
گفتوگوی ما با یکی از جواناولهای بسکتبال ایران، از همین چند روز پیش و بازی با اکسون در لیگ برتر آغاز میشود و در ادامه میرسد به سالهای دورتر. سالهایی که علی در کنار برادر کوچکترش، آرزوی تبدیل شدن به یک صمد و آیدین دیگر را در سر میپروراندند. آرزویی که به بدترین شکل ممکن محقق شد. حالا هم درست مثل قصه برادران نیکخواه بهرامی، تنها یکی از آنها در بین ماست و البته خواهری که پایه بسکتبال در این خانواده را گذاشته و زودتر از برادرانش حضور در همه ردههای ملی را تجربه کرده است.
از همین بازی روز یکشنبه با اکسون شروع کنیم.
بازی خوبی بود و در آخر هم برد خوبی را تجربه کردیم.
در اصطلاح خیلی هم بد بردید! با اختلاف زیاد و در شرایطی که هیچ کدام از بازیکنان حریف آمار دورقمی نداشتند!
فعلاً عادت کردهایم به قول شما بد ببریم. تیم خیلی شرایط خوب و آمادگی بالایی دارد و به همین خاطر هم نتایج خوبی کسب میکنیم.
به نظرم بازیکن خوش شانسی هستی. هم حضور سال گذشتهات با کاله و تیم جوانان در لیگ اتفاق خوبی بود و هم بازی کردن امسال در تیمی مثل مهرام. خودت اینطور فکر میکنی؟
خوششانسی را نمیدانم اما اتفاقهای خوبی بوده. سال پیش که با کمک فدراسیون اتفاق خوبی افتاد و بعد از آن هم پیشنهاد خوبی از مهرام گرفتم. هر جوانی در هر سن و سال و شرایط من قطعاً یکی از نخستین انتخابهایش برای بازی مهرام است و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. بازی کردن در چنین تیم بزرگی با این بازیکنان و کادر فنی جای رشد زیادی دارد و من هم با تمام وجود از آن استقبال کردهام.
اینها نکات مثبت کار بود. با این حال حضور در چنین تیمی با توجه به پست یک بودنت، کار را سخت هم میکند. مثلاً بودن در تیمی که مهدی کامرانی و آرن داودی را همزمان در اختیار دارد و تو باید بتوانی در این شرایط زمانی بازی بگیری. این شرایط برایت سخت نیست؟
کار سختی که در پیش دارم اما همین اتفاق در عین سختی، نکات مثبت بسیاری هم دارد. کار کردن در کنار آقا مهدی و آقا آرن و تمرین و مسابقه دادن همراه با آنها چیزهای زیادی به من آموخته و میآموزد. واقعاً کار کردن در کنار بهترین گاردهای یکی دو دهه اخیر بسکتبال ایران شانس بزرگی است که در اختیار من قرار گرفته و سعی میکنم به بهترین شکل از آنها استفاده کنم.
سال گذشته که با هم صحبت کردیم، از علاقهات به مهدی کامرانی گفتی. اینکه از بچگی دوست داشتی یک روز با او بازی کنی و سال پیش تجربهاش کردی. حالا هم داری در کنارش بازی میکنی. واقعی شدن آن تصور و آرزوها چه مزهای دارد؟
واقعاً حس خوبی است. من همیشه از بچگی بازیهای آقامهدی را در تیم ملی و رده باشگاهی میدیدم و لذت میبردم. بچه محل بودنمان هم مزید بر علت بود که علاقه بیشتری به او داشته باشم و حالا که به آن رویا رسیدهام، هر روز و در هر تمرین و مسابقه، از این اتفاق لذت میبرم و چیزهای جدید یاد میگیرم.
رفتار بزرگترهای تیم با شما جوانترها چطور است؟
واقعاً تیم جو خوبی دارد. از مهدی کامرانی و آرن داودی گرفته تا سعید داورپناه که سال گذشته کاپیتان آبادان بود، همگی رفتار بسیار خوبی با من دارند و در تمام طول تمرین و مسابقه سعی میکنند نقطهضعفهایم را بگویند. خیلی وقتها نکات خوبی در میانه بازی گوشزد کردهاند که به کار گرفتم و اتفاقاً خیلی هم خوب نتیجه داد. در مجموع هوای بازیکنهای جوان را دارند.
در کنار این بازیکنان زیر نظر مصطفی هاشمی کار میکنی. مربی بزرگی که همزمان تیم ملی را هم در اختیار دارد.
بله کار کردن با مربیان بزرگ سختیهای خاص خودش را دارد. با این حال آقامصطفی خیلی خوب میتواند از بازیکنان بازی بگیرد و از طرف دیگر خیلی راحتتر هم میتواند به جوانترها اعتماد کند. مثلاً وقتی در بازی مهمی مثل بازی با شیمیدر و آن هم در دقایق پایانی به من میدان میدهد، اعتماد به نفس زیادی به بازیکنان جوان میدهد.
و جواب اعتمادش را با شوت ثانیه آخر دادی!
بله شوت سه امتیازیام وارد سبد شد و جواب اعتماد را دادم. چیزی شبیه به اتفاقی که بازیکن سال اولی لیکرز در بازی چند روز پیش این تیم رقم زد.
مصطفی هاشمی معتقد است که پست یک تیم ملی دچار مشکل جدی است و به همین خاطر هم مهدی کامرانی را بازگردانده. حالا تو داری زیر نظر او و در تیمش بازی میکنی. اتفاقی که خوبیهای خودش را دارد و بدیهایی که ممکن است در عین شایستگی برایت مشکلساز باشد. خودت فکر میکنی کفه ترازو به سمت کدامیک سنگینتر شود؟
به نظرم خوبی ماجرا که واضح است. من زیر نظر او کار میکنم و در تمرینها میتواند از نزدیک عملکرد من را ببیند و شناخت بیشتری داشته باشد. با این حال فکر میکنم اگر یک روز دعوت شوم، باید بهترین باشم. در شرایط کنونی بسکتبال ایران، اختلاف بازیکنان با یکدیگر آنقدر زیاد نیست و بیشتر بحث سلیقه مطرح است. به همین خاطر من باید بتوانم بازیکن کاملتری باشم و پوئنهای مثبتی داشته باشم که شایستگی پوشیدن پیراهن تیم ملی را داشته باشم.
برگردیم به زمانی که فهمیدی باید بسکتبالیست شوی. ظاهراً قبلاً فوتبال بازی میکردی و به واسطه داشتن یک خواهر بسکتبالیست به این رشته کشیده شدی؟ فائزه شهریاری خواهر بزرگتر توست که در تمام ردههای تیم ملی هم بازی کرده.
بله خواهرم هفت سالی از من بزرگتر است و علاوه بر بازی در همه ردههای ملی، سومی دانشجویان جهان را نیز تجربه کرده. طبیعتاً به خاطر شرایط سنی هم زودتر بسکتبال را آغاز کرده بود. من اما علیرغم داشتن استعداد ورزشی در بسیاری از ورزشها، عشق فوتبال بودم و صبح تا شب در زمین فوتبال بودم. با این حال یک روز با اصرار خواهرم به سالن بسکتبال رفتم و بعد از سه جلسه مربی خواست که در تیمش باشم. از همان زمان جذب این رشته شدم و فهمیدم که میتوانم در آن موفق باشم و حالا هم از این اتفاق راضیام.
واقعاً راضی هستی؟ مثلاً اگر فوتبالیست میشدی به نظرت موفقتر نبودی؟
به نظرم فوتبالیست خیلی خوبی میشدم. همیشه در هر مسیری هدفهای خیلی بزرگی دارم و فکر میکنم اگر فوتبالیست میشدم هم همین حالا در یکی از بهترین تیمهای لیگ بازی میکردم.
خانواده بسکتبالی شما یک عضو دیگر هم داشت که متأسفانه در بین ما نیست. برادر کوچکترت امیرعباس که سالها پیش در یک حادثه دلخراش از بین ما رفت. امیر عباس بازیکن بهتری بود یا تو؟
به نظرم او خیلی بهتر بود. او دو سال از من کوچکتر بود اما اغلب اوقات در یک تیم با هم بازی میکردیم. اینطور شده بود که همه جا ما را با هم میخواستند. مثل من و حتی سریعتر بود و شوتهای خیلی خوبی هم میزد. خیلی وقتها هم میشد که با اینکه از من کوچکتر بود، من از تیم خط میخوردم و او اعزام میشد. مثل رقابتهای قهرمانی کشور که او با تیم توابع تهران اعزام شد و زودتر از من قهرمانی ایران را تجربه کرد.
آن سالها و در هدفهای بزرگت با امیرعباس، روزهای اینچنینی را تصور کرده بودید؟
قطعاً. هم خودمان و هم بقیه ما را با برادران نیکخواه بهرامی مقایسه میکردند و میگفتند شما میتوانید صمد و آیدین دیگری باشید. خودمان هم خیلی دوست داشتیم به این هدف برسیم اما متأسفانه آرزویمان به بدترین شکل ممکن برآورده شد.
امیر عباس مثل آیدین از بین ما رفت، آن هم درست در همان جاده چالوس که آیدین نیکخواه بر اثر همان حادثه تصادف از بین ما رفت. پنج سالی میشود که دیگر در میان ما نیست و جایش واقعاً خالی است. او خیلی بازیکن بهتری بود. دستهای کشیده و قد بلند که میتوانست با آن سرعت یک پست دو فوقالعاده شود که متأسفانه دست روزگار اجازه نداد.