جاناتان ویلسون
شکستهای سنگین میتوانند نقش پاککننده را ایفا کنند. در سال 1992 بود که نیوولز اولد بویز با هدایت مارسلو بیلسا، در مرحله گروهی کوپا لیبرتادورس با نتیجه شش بر صفر به سنلورنزو باخت. بیلسا ناامید شده بود. او مربی جوان، جاهطلب و ایدهآلگرایی بود که در فصل 91-1990 فاتح آپرتورا (دور رفت لیگ آرژانتین) شده بود اما تیم او در کل سال 1991، تنها 9 بازی را برده بود. آیا روشهای او اثرگذاریاش را از دست داده بود؟ آیا دید او از فوتبال مشکل داشت؟
او خود را دو روز در هتل کنکیستادور در سانتافه حبس کرد؛ گریه کرد؛ به همسرش، لورا زنگ زد و گفت شاید دوران مربیگریاش به پایان رسیده باشد. در نهایت هم بازیکنان را جمع کرد و از آنها پرسید که آیا همچنان به او باور دارند یا نه. آیا باید روش را عوض کرد، یا همان بازی مبتنی بر پرس را انجام داد اما به روشی سنگینتر و بهتر؟ بازیکنان تأکید کردند که همچنان به او باور دارند و بیلسا به کارش ادامه داد.
بازی بعدی با تساوی بدون گل مقابل اونیون ده سانتافه به پایان رسید. نتیجه خیلی خوبی نبود اما نقطه شروع شد. آنها بعد از آن تنها یک بار دیگر در لیگ شکست خوردند و کلاسورا (دور برگشت لیگ) را هم فتح کردند و به فینال کوپا لیبرتادورس رسیدند، جایی که مقابل تیم درخشان سائوپائولو در ضربات پنالتی شکست خوردند. تله سانتانا و رای مربی و کاپیتان سائوپائولو بودند. تحقیر مقابل سنلورنزو تاریکترین لحظه پیش از طلوع باشکوه بود.
اگر این امید وجود داشت که شکست هفت بر صفر در خانه منچسترسیتی هم چنین اثری داشته باشد، حالا این امید از بین رفته است. آرسنال در عرض پنج دقیقه اول بازی با لیدز، چهار ضربه به سمت دروازه آنها زد و در عرض نیمساعت با نتیجه دو بر صفر پیش افتاد (و تا آن هنگام، بازیکنانشان به اندازه تاتنهام در کل ماه سپتامبر ضربه به سمت دروازه زده بودند). نتیجه در پایان نیمه اول سه بر صفر شد. اگر تردیدی وجود داشت، حالا برطرف شده است: لیدز در نبرد بقا قرار دارد و در حال حاضر، تجهیزات لازم را هم در اختیار ندارد.
صحبت از سندروم فصل دوم و اینکه رقیبان لیدز را شناختهاند، سادهسازی بیش از حد مسأله است، هرچند که افراد حاشیهای فوتبال انگلیس دوست دارند بیلسا شکست بخورد. مصدومیتها هم بیتردید تأثیر خود را گذاشته است، بهویژه برای باشگاهی که بازیکنان کمی دارد و از نظر دستمزد پرداختی در لیگ برتر، از آخر دوم است.
این حقیقت دارد که لیدز، با تمام مصدومانی که دارد، شاید خوشحال میشد که چند بازیکنش در نزدیکی فردی که تست کرونایش مثبت شده بود قرار میداشتند و این بازی به تعویق میافتاد. این حقیقت تلخی است اما آنها در زمینه واکسیناسیون بازیکنانشان یکی از سه باشگاه اول لیگ برتر هستند و این موضوع این بار به ضررشان تمام شده است!
لیدز حتی بدون داشتن بازیکن مبتلا به کرونا هم 11 بازیکن برای بازی کم داشت. 9 نفر از آنها را میشود جزو بازیکنان اصلی دانست و هفت نفرشان هم در پستهای دفاعی بازی میکنند. به این ترتیب، لوک آیلینگ، که دچار بیماری شده بود، در لیست تیم قرار گرفت و روبین کوخ که روی مفصل لگناش عمل جراحی انجام شده بود، زودتر از موعد به لیست تیم برگشت. جک هریسون هم در نیمه اول لنگلنگان زمین را ترک کرد و لیست مصدومان لیدز حتی طولانیتر هم شد.
گفته میشود که شاید محکم بازی کردن به روش بیلسا باعث این مصدومیتها شده باشد. همه میدانند که او چه توقعات بالایی از تیمش دارد اما اگر تمرینات روی مصدومیت بازیکنان اثر گذاشته، چرا پیشتر در تیمهای او چنین روندی از مصدومیت دیده نمیشد؟
البته باید گفت این اولین باری است که بیلسا چهارمین فصل حضور در یک باشگاه را سپری میکند. به این ترتیب مشخص نیست که روشهای او در بلندمدت چه اثری روی بازیکنان میگذارند.
انتقاد کلیشهای از بیلسا این است که تیم او بیش از حد حمله میکند و پرس شدید نفر به نفر باعث میشود تیمش در دفاع متزلزل باشد. در شکست پنج بر یک برابر منچستریونایتد و در باخت در خانه منچسترسیتی و همچنین در چندین دیدار دیگر، این موضوع را میشد دید.
اما اگر بازیهای لیدز مقابل چهار تیم بالای جدول فصل گذشته را نادیده بگیریم، آمار دفاعی لیدز معقول بوده است. آنها پیش از شنبه، در 13 بازی 14 گل دریافت کرده بودند. مسأله بیشتر در سمت دیگر میدان است، جایی که پاتریک بامفورد در اغلب دیدارها غایب بوده و لیدز توانسته در 17 بازی تنها 17 گل بزند.
اما مسأله اصلی در اینجا، مشکلات دفاعی بوده است. لیدز بارها و بارها در نیمه خودی توپ را لو داد. بارها و بارها خط میانی آنها ناپدید شد. و آرسنال بارها و بارها توانست بهراحتی به جلو بیاید. روش بیلسا ریسک بالا و پاداش بالا دارد اما زمانی که به مشکل برخورد میکند، اوضاع خیلی وخیم میشود و عملکرد لیدز در نیمه دوم بازی با آرسنال نتوانست جبرانش کند.
شاید برای اولین بار است که بیلسا را زیر سؤال میبرند. آیا پروژه او به پایان رسیده است؟ یا آیا مسأله این است که هیچ مربیای نمیتواند بدون نیمی از بازیکنان اصلیاش نتیجه بگیرد؟
منبع: گاردین