هفتهها بلاتکلیفی، بیسروسامانی و جنگ با شایعات و حواشی نگرانکننده فضای مجازی، بالاخره برای هواداران استقلال به سرانجام رسید و ترکیب هیأتمدیره آبیها دچار تحولی نسبتاً اساسی شد. گلاویزی با بیکفایتیهای مدیریتی و جنگهای رسانهای بیپایان مدیران و مربیان کنونی و سابق، تقدیر هرساله آبیهای پایتخت در سه سال گذشته بوده که حاصل آن بیثباتی و آسیب به بدنه اصلی تیم، انباشتهشدن مشکلات مالی و نارضایتی هوادارانی واقعی است که در هر محلی که کم یا بیش به استقلال مربوط شود، تجمع میکنند تا صدای خود را به گوش هر مسئولی که بتوانند برسانند. تغییرات آخر هفتهای کادر مدیریتی استقلال اما میتواند یک امیدواری برای پایان این بحران آشفتگی باشد.
در سالهای گذشته، تنها چیزی که در ساختمان سعادتآباد تغییر مییافت، نام مدیرعامل بود. فتحی میرفت و خلیلزاده جایش را میگرفت. خلیلزاده میرفت و سعادتمند جایش را میگرفت. سعادتمند میرفت و مددی جایش را میگرفت. سعادتمند بارها به مدیریت مددی تاخت اما حقیقت آن بود که وی، مددی و سایر نامها همه عضو یک تیم بودند؛ تیمی که باید برای فسخ قرارداد استراماچونی و به بار آوردن غرامت میلیون یورویی، فراریدادن و مجادله با فرهاد مجیدی، فروش مهدی قایدی و اللهیار صیادمنش و ابهام بابت خرج سود حاصله از این دو انتقال و بستن پنجره نقلوانتقالاتی باشگاه با هم پاسخگو باشند.
اما از این هفته، این تیم مدیریتی استقلال است که به کل تغییر مییابد و از آن یک پرویز مظلومی بیشتر باقی نمیماند. سردار مصطفی آجورلویی روی کار میآید که برای فوتبال ایران چهرهای شناختهشده و برای مدیریت حواشی استقلال بهقدر کافی باتجربه است. قرار نیست آجورلو را نیامده در قامت یک منجی با شنل سوپرمن ببینیم. مدیرعامل جدید آبیها پیشتر با استیلآذین به لیگ یک تبعید شده و در زمان حضورش در تراکتور نیز مجری شبکه استانی تبریز صندلی خالی وی را بهجای خودش بابت عملکرد ضعیف خود انتقادباران کرد. با این حال، کابوس مدیریتی دوران رضا افتخاری تا احمد مددی، استقلالیها را به مدیری نظیر آجورلو نیز راضی نگاه داشته. سردار مدیر حتی اگر دوای درد آبیها باشد هم نوشدارویی پس از مرگ سهراب است؛ مدیری که تیمی فروپاشیده که از صفر شروع میکند و لیگ قهرمانان آسیا را نیز واگذار کرده را به ارث برده. چالشهایی که قرار است آجورلو در پاییز پیش رو با آنها دست و پنجه نرم کند، نشاندهنده فاجعهای است که پیشینیان وی در باشگاهی که نیم قرن قبل یکی از ثروتمندترینهای جهان بهشمار میرفت، رقم زدهاند: تمدید قرارداد با زمین تمرین باشگاه انقلاب، تعیین تکلیف با رشید مظاهری، فرشید اسماعیلی و هروویه میلیچ که مدتهاست خواهانی در بازار نقلوانتقالات ندارند، پاسخ به این پرسش ساده که پول فروش قایدی کجاست، تعیین اسپانسرها و منابع درآمد باشگاه و پرداخت معوقات بازیکنان شاکی و رنجیده باشگاه.
هواداران استقلال در سه سال گذشته به گونهای به مرگ گرفته شدهاند که آجورلو را حتی اگر تب هم باشد، در آغوش گرفتهاند. حال، آجورلو برای اینکه محبوب قلب آبیها شود، کار دشواری در پیش ندارد. کافی است اگر خیر استقلال را نمیخواهد، شر آن یا خیر تیم رقیب را هم نخواهد، منافع شخصی خود یا دیگران را بر منافع استقلال ارجح نداند، ساختمان سعادتآباد را به قلمرو دیکتاتوری خود تبدیل نکند و برای تأیید خود به جنگ تنبهتن با بازیکن یا مربی نپردازد و حداقلهایی که یک باشگاه متوسط هم از آن بهرهمند است، برای استقلال فراهم کند. اگر سردار مدیر تنها همین کارها را انجام دهد، از تمام مدیران ۵ سال اخیر تیم پیش میافتد.