printlogo


کد خبر: 235188تاریخ: 1400/6/29 00:00
مدیران استقلال یک دهه بدون قابلیت نقد

یادداشت
فرشاد کاس‌نژاد   @Farshadcasnejad
 
استعفای احمد مددی -که هنوز هم در کمال ناخرسندی خبری رسمی نیست- پایان بحران مدیریت در استقلال نیست. استقلال می‌تواند مدیرعاملی داشته باشد که دست‌کم مورد اعتراض هر روز هواداران نباشد، یا مدیر بعدی نیز سوژه شدیدترین اعتراض‌ها شود اما در استقلال اگر قرار است با موفقیت‌های پی‌در‌پی و با دورانی تازه مواجه شویم، ماجرا پیچیده‌تر از تغییر مدیرعامل است.
استقلال با مدیران پیش از احمد مددی نیز هرگز به گونه‌ای مدیریت نشد که آثار مدیریت را در آن ببینیم. دورانی را در دهه اخیر نمی‌شناسیم که رد پای یک مدیر را در رویکرد باشگاه ببینیم.
دهه ۹۰ برای استقلال با علی فتح‌الله‌زاده شروع شد. فتح‌الله‌زاده دفعه ما قبل‌ آخر که مدیرعامل استقلال بود، تا سال ۱۳۹۳ باز هم قهرمانی در لیگ برتر برای استقلال مقدور بود. 
پیش از او، در دوره واعظ آشتیانی نیز استقلال قهرمانی را تجربه کرد اما از سال ۹۳ استقلال نه فقط قهرمانی در لیگ را تجربه نکرد، بلکه با مدیرانی اداره شد که بحث درباره آنها دشوار است، چون اثری از آثارشان پیدا نیست و حتی سبک مدیریت آنها را نمی‌شناسیم، چون نه سبک و نه سیاق، نه ایده و نه رویکرد، هیچ ندیده‌ایم.
استقلال دوره بهرام افشارزاده با استقلال دوره رضا افتخاری چه تفاوتی داشت؟ از کدام مدیر نکته و ایده‌ای به خاطر دارید که در استقلال اثری گذاشته باشد؟ امیرحسین فتحی و اسماعیل خلیل‌زاده، یا احمد سعادتمند و احمد مددی چطور؟ از اینها در استقلال کدام ایده و اندیشه و روش را به یاد می‌آورید؟ می‌توانید بگویید فتحی با چه ایده‌هایی به استقلال آمده بود یا سعادتمند و مددی با چه ایده‌هایی؟
استقلال به دست مدیرانی اداره می‌شود که پیش از آمدن به این تیم در ورزش ایران صاحب فکر و ایده نبودند. بهرام افشارزاده که عمری را در ورزش گذرانده بود و عالی‌ترین سمت‌ها را در مدیریت ورزش داشت، در استقلال چرا ایده‌ای نداشت و اثری بجا نگذاشت؟ چرا نمی‌توانیم یک تصمیم یا حتی اراده را به خاطر بیاوریم که از بهرام افشارزاده در استقلال دیده باشیم؟
استقلال برای ساختن دوران تازه به مدیرعامل و هیأت مدیره‌ای نیاز دارد که پیش از آمدن‌شان بدانیم برای چه می‌آیند و قصد دارند دوران مدیریت در یک باشگاه را چطور بگذرانند. این شناخت کمک می‌کند که دست‌کم بدانیم قرار است فردای استقلال چه شمایلی داشته باشد. بسیاری از مدیران استقلال قابل نقد و بررسی نیستند. وقتی ایده و نظر و عقیده و روشی در باشگاهداری از آنها نمی‌شناسیم، چه چیزی را نقد کنیم؟ نقدها در این حد نازل می‌شوند که رفتارهای روزمره آنها مورد اعتراض و تمجید و نقد باشند. برای استقلال باید مدیران را بر اساس ایده آنها انتخاب کرد اما این بیشتر به یک رویا یا توهم شباهت دارد.
نمی‌دانیم استقلال با مدیر آینده خود چه روزگاری را تجربه می‌کند اما می‌دانیم که مدیران پیشین استقلال دست‌کم در یک دهه اخیر را نمی‌توان نقد کرد. امیدواریم مدیر بعدی ایده‌ای را روی میز بگذارد که قابل نقد باشد.
یک مثال می‌تواند زوایای بحث را روشن کند. مثلاً در دوره مدیریت واعظ آشتیانی با استقلالی مواجه بودیم که هر روز می‌شد درباره‌اش به بحث نشست، موافق بود یا مخالف. مدیرعامل تصمیم می‌ساخت، تصمیم می‌گرفت، اراده داشت و می‌دانست می‌خواهد چه کاری را اجرا کند.
 

Page Generated in 0.0059 sec