سام ستارزاده
فارغ از اینکه در دعوای مجیدی – مددی حقیقتاً حق با چه کسی بود، برنده بزرگ اعتراضات شنبهصبح هواداران استقلال کسی به جز خود آنها نبودند. دو سال قبل که یک ماه تجمع آبیها در محل ساختمان سعادتآباد و وزارت ورزش برای حفظ و بازگرداندن آندرهآ استراماچونی با بیاعتنایی و حتی مقابله از سوی مدیران و متولیان وقت باشگاه مواجه شد، این هواداران حسی بهمراتب تلختر از جدایی ناخواسته سرمربی ایتالیایی محبوبشان را تجربه کردند؛ آنان به این باور رسیده بودند که در تعیین سرنوشت باشگاهشان نقشی ندارند اما صبح روز شنبه برای هواداران آبیدل روز دیگری بود. هواداران استقلال تصمیم گرفتند تمامقد پشت سرمربی و پیشکسوت محبوبشان بایستند و در دعوای سرمربی و مدیرعامل حرف خود را به کرسی بنشانند.
استعفای مددی برای پسران آبی مانند نوشدارو پس از مرگ سهراب بود. مهدی قایدی با پیگیریهای صورت گرفته از سوی مدیریت باشگاه به شباب الاهلی فروخته شد و در روز استعفای مددی، یکتنه تیم جدیدش را مقابل رقیب مستقیمش در لیگ امارات (شارجه) پیروز کرد؛ در حالی که سود میلیوندلاری حاصل از فروش وی مشخص نیست در کدام جیب نهفته شده. شیخ دیاباته، مسعود ریگی و محمد نادری نیز از تیم جدا شدند. حتی اگر بتوان هروویه میلیچ را به تهران بازگرداند و با فرشید اسماعیلی و رشید مظاهری نیز تمدید کرد، شکست مقابل الهلال که بیش از تقویت بیسابقه حریف متمول عربستانی، دستاورد اعزام یک تیم نصفهونیمه به دوبی بود، به پیروزی بدل نمیگردد.
در این شکی نیست که تا همین امروز بسیاری از اندوختههای فصل قبل استقلال سوزانده شده. با این حال، تجمع اخیر استقلالیها، یک اتحاد سازنده میان هوادار و کادر فنی را شکل داد که پیشکسوتان خیرخواه باشگاه میتوانند با پیوستن به آن، کورسوی امید آبیها به آینده را پرنورتر هم سازند. در میان جنگهای متعدد حوالی ساختمان سعادتآباد که شامل دعوای مدیر سابق و مدیر کنونی، هیأت مدیره و بازیکن، فنپیجها و پیشکسوتها و اخیراً سرمربی سابق و سرمربی کنونی میشود، هوداران باشگاه نه «مجیدی تنها نیست»، بلکه شعار «استقلال تنها نیست» را معنا کردند تا نشان دهند نه یک ارتش مجازی، بلکه دلسوزانی هستند از جنس آنهایی که زمانی از بین استراماچونی و مجیدی، به خاطر منفعت استقلال استراماچونی را برمیگزیدند.
خروج مددی از ساختمان سعادتآباد قرار نیست خواسته نهایی استقلالی باشد که میخواهد اهداف بلندپروازانه داشته باشد. مدیریت جدید باشگاه نیز نباید از جنس هیأت مدیره کنونی باشد. مدیران ناکام قبلی نظیر احمد سعادتمند، اسماعیل خلیلزاده (سرپرست)، امیرحسین فتحی و البته خود احمد مددی از جنس یک کادر مدیریتی شکست خورده بودند و رسیدن آنان به مدیرعاملی تنها یک تغییر نام بود که برای مدت بسیار کوتاهی فضای متشنج حاکم بر باشگاه را آرام ساخت.
اگر بخواهیم منصف باشیم، فرهاد مجیدی تا این مقطع شایسته حمایت تمامقد هواداران بوده اما خود او نیز لازم است با هوادار گفتوگو کند. مجیدی در این روزها باید همانطور که وعده داده در مورد گذشته شفافسازی کند و از برنامهها و خواستههایش برای آینده بگوید تا بار حواشی در باشگاه تا حد ممکن کاهش یابد. در نهایت، تحول در این استقلال بحرانزده با رفتن دیو و آمدن فرشته آغاز نمیشود؛ بلکه از جایی کلید میخورد که هوادار باشگاه تصمیم بگیرد در عمل متولی باشگاه باشد و علیه اشخاصی که خلاف منافع تیم گام برمیدارند، بایستد. شاید شنبه جاری نقطه عطف خوبی برای تحول اساسی آبیهای پایتخت بوده باشد.