سرمقاله
فرشاد کاسنژاد @Farshadcasnejad
سعید آذری در برنامه فوتبال برتر از فیرپلی مالی گفت اما نگفت که فیرپلی مالی به باشگاههای تحت مدیریت سابق او از جمله ذوبآهن اصفهان و فولاد خوزستان اجازه نمیدهد که با بودجه دولتی یا خصولتی، باشگاهداری کند و اثری از آثار بخش خصوصی واقعی باقی نگذارند. فیرپلی مالی در فوتبالی معنا دارد که دولت سرمایهگذار فوتبال نباشد و فوتبال با باشگاههایی که مالکیت خصوصی دارند و از فوتبال خرج فوتبال میکنند، تشکیل شود. فوتبال ایران هیچ شباهتی به فوتبال حرفهای ندارد که هیچکدام از ابزارها و راهکارهای کنترل و اداره فوتبال بر آن اثر بگذارد. چنان که تا امروز هر ممنوعیت و محدودیتی برای مهار باشگاهها در مسیر ورشکستگی اثر نکرده است.
در بازار آزاد فوتبال روشن خواهد شد که باشگاه چقدر درآمد واقعی دارد و با چه میزان هزینهای فیرپلی مالی را رعایت کرده است. در بازار آزاد فوتبال باشگاهی که امروز بیش از ۲۰۰ میلیارد بودجه دارد، شاید ۲۰ میلیارد هم نصیبش نشود و آن وقت اجازه ندارد به قول سعید آذری از شخص یا نهاد سوم پول وارد یک معامله در نقلوانتقالات کند. آن شخص یا نهاد سوم همین امروز ذوبآهن یا فولاد است، ایران خودرو و سایپا است، یا فولاد مبارکه و دیگر نهادها.
رعایت فیرپلی مالی در لیگ ایران با وضعیت امروزش لازم است و قواعدش ناقص و بر اساس غلط غلوط حاکم بر لیگ حرفهای ایران قابل اجرا است اما بعید است کسی تردید داشته باشد که حتی یک باشگاه از روز اول، دور زدنش را شروع نکند. فدراسیون فوتبال با کدام استقلال میخواهد مقابل نهادهایی که فوتبال ایران بدون بودجه آنها یک روز دوام نمیآورد، ایستادگی کند و به اجرای فیرپلی مالی فکر کند؟
همین دیروز یک بخش موسوم به خصوصی، امتیاز تیم هوادار در لیگ برتر را خریده است، تیمی که اسمش نقض غرض است و هوادار ندارد. در بازار غیردولتی و آزاد فوتبال تیم بیهوادار یک روز دوام نمیآورد، چون بازی برای سکوهای خالی درآمدی ندارد، چون بیننده تلویزیونی ندارد، چون پیراهن و کالای ورزشیاش را هیچکس نمیخرد. در فوتبال ایران اما حیرت میکنید که یک تیم بدون هوادار با سرمایهگذاری بیبنیان بخش خصوصی به لیگ برتر میرسد و بعد برای تیمی که درآمد قابل توجهی خلق نمیکند خریدار پیدا میشود. این از عجایب در اقتصاد فوتبال است اما در ایران عادیسازی شده و انگار دیگر چندان تعجبآور نیست.
در فوتبال ایران قواعد آنچنان نامفهوم و استدلال سرمایهگذار - از دولت تا بخش موسوم به خصوصی - آنچنان پیچیده و درکنشدنی است که همه انگار از خیر درک آن گذشتهاند. سعید آذری بخشی از واقعیت را میگوید اما بخش مهمتری از واقعیت را نمیگوید. برای سعید آذری باید حکایتی از علی دایی را مثال زد تا ماجرا روشنتر شود.
علی دایی وقتی با باشگاه سایپا به جنگ و جدل رسیده بود، این پرسش را مطرح کرد: «کارخانه سایپا سایت را ۱۵ دقیقه باز میکند و چند صد میلیارد ماشین میفروشد، آنوقت چطور ممکن است کارخانه نتواند به باشگاه ۲ میلیارد بدهد؟ این موضوع خندهدار است.»
اما علی دایی سؤالات مهمتری را نپرسید. هیچکدام از خودروسازهای آلمان - که علی دایی مهمترین سالهای عمر حرفهایاش را آنجا گذرانده - تیمی نمیسازند که ۳۰ سال برای سکوهای خالی فوتبال بازی کند، ۳۰ سال بودجه بگیرد و در ورزشگاه خالی از تماشاگر شلنگ تخته بیندازد. سایپا چرا میکند؟
علی دایی گفته بود: «شاید از صحبتهای من ناراحت شوند اما کارخانه سایپا ۵ هزار نیروی اضافه دارد.» دایی اما به یک جریان مازاد و بیهوده در کارخانه سایپا اشاره نمیکند، به تیمداری در طول ۳ دهه برای سکوهای خالی. این نیز به اندازهی ۵ هزار نیروی انسانی اضافه، زیانآور است. دایی اما در این نوع نگاه تنها نیست. هاشمیان و نکونام - مربی مورد علاقه سعید آذری - هربار از حسرت تعطیلی پاس میگویند و از خودشان نمیپرسند که چرا پلیس آلمان یا اسپانیا در بوندسلیگا و لالیگا تیمداری بدون تماشاگر را ۴۰ سال پی نمیگیرد؟ اینها نگاه هاشمیان و نکونام است، همین دنیادیدهها. علی دایی نمیپرسد که چرا باید هر سال در سایپا و پیکان چند ده میلیارد خرج نمایشی شود که هیچکس تماشایش نمیکند، جز علی دایی و محمد دایی، مجید جلالی و خانواده و حسین فرکی و خانواده محترم.
این بحثها البته لازم نیست رو به سعید آذری که در دوران مدیریتش نماینده عهدشکنهای فیرپلی مالی بوده، مطرح شود اما چون او در دل باشگاهداری دولتی از علاقهمندان بحث در اینباره است و دوست دارد در این بحث مشارکت و تجربه کند، اینجا - با احترام - خطاب قرار گرفت. آذری همین که از فرصت رسانه تلویزیون برای طرح این بحثها استفاده کرد، احترامبرانگیز است، چون دو دهه در برنامه ۹۰ صحنه آهسته اوت و کرنر و پنالتیها را بررسی میکردند.