حمیدرضا عرب
قانون منع به کارگیری مربی و بازیکن خارجی در حالی به اجرا گذاشته شده بود که متولیان فوتبال به راحتی میتوانستند با اعمال روشهای بازدارنده مانع از بدهیهای کلان باشگاهها به بازیکنان و مربیان خارجی شوند. بیتوجهی به اجرای ضوابط جذب بازیکن و مربی خارجی اما فوتبال ایران را به نقطهای رسانده که امروز چنین قانونی که در منافات با روح فوتبال است به اجرا گذاشته شده است. مقرراتی که علیالظاهر مورد قبول رئیس فدراسیون فوتبال هم نیست اما مخالفت حداکثری در لایههای زیرین تصمیمگیران فدراسیون فوتبال (هیات رئیسه) موجب شده همچنان این رویه دست و پای باشگاههای ایران را برای تعامل و همکاری با خارجیها ببندد.
وضعیت امروز در واقع برگرفته از سهلانگاری تصمیمگیران فوتبال ایران در سالهای گذشته است و چنانچه از همان روز (آغاز لیگ حرفهای) که باب همکاری با خارجیها در فوتبال ایران باز شد، تصمیمگیران چارچوبی را به باشگاهها ابلاغ میکردند و تضمین کافی مالی از آنها میگرفتند هرگز فوتبال ایران با مسأله کنونی برخورد نمیکرد و نیازی به چنین قوانین بازدارندهای نبود. درحقیقت مشکل امروز را خود تصمیمگیران فوتبال ایران پدید آوردهاند و با تصمیمی بحثبرانگیزتر سعی در تعدیل آن دارند اما پرواضح است که فوتبال باشگاهی در ایران هرگز نمیتواند با چنین قانونی به حیات خود ادامه دهد و دیر یا زود این قانون باید برچیده شود.
همین حالا باشگاه استقلال درگیرهمین ماجرای دست و پا گیراست و در حالی که سرمربیاش صراحتاً اعلام کرده به همکاری با یک مربی ایتالیایی نیاز دارد اما با حضور مربی مورد نظر سرمربی استقلال مخالفت میشود.
این وضعیت در حالی استقلال و شخص مجیدی را که روی همکاری با مربی مورد نظر تأکید دارد، به چالش کشیده که در تیم ملی شاهد حضور مربی خارجی هستیم و روشن نیست که چرا تصمیمگیران در فدراسیون فوتبال حضور اسکوچیچ را در تیم ملی در منافات با این آیین نمیدانند اما حضور مربی خارجی در استقلال را بیقانونی تلقی میکنند؟!
آیا این وضعیت، اعمال یک سیاست یک بام و دو هوا در فوتبال ایران نیست؟ اگر اسکوچیچ ولو با قرارداد ریالی مجاز به حضور در تیم ملی است، باشگاه استقلال و دیگر باشگاهها نیز میتوانند با قرارداد ریالی مربی مورد نظر خود را به استخدام درآورند. هر چند که پرداخت پاداش دلاری به مجموعه بازیکنان تیم ملی در جریان بازیهای انتخابی نشان میدهد اساساً فوتبال ایران مشکلی با پرداختهای اینچنینی هم ندارد وگرنه پاداشها به ریال پرداخت میشد.
از طرفی اگر حساسیت نسبت به چنین قراردادهایی ازسوی باشگاهها بالا گرفته، فدراسیون فوتبال میتواند راه دیگری را برای جلوگیری از خسارتهای مالی در پیش بگیرد و چارچوبی مشخص را تعیین کند.
برای مثال میتوان باشگاههایی که به دنبال جذب مربیان و بازیکنان خارجی هستند را مجاب کرد در صندوق فدراسیون فوتبال مبلغی را به امانت بگذارند تا چنانچه مسألهای در راه پرداخت حقوق خارجیها به وجود آمد، از این طریق پرداخته شود. یا سلب پرونده حرفهای و حذف از حضور در رقابتهای حرفهای میتواند از دیگر بازدارندهها تلقی شود.
این اقدامات نه تنها راه بازگشت خارجیها به فوتبال ایران را باز میکند، بلکه فوتبال ایران را از وضعیت کنونی که به نوعی خود را در تقابل با خارجیها میبیند، خلاص خواهد کرد.
چه در باشگاهها و چه در تیمهای ملی به وفور گزینههای خارجی یافت میشود که در فوتبال ایران منشأ خدمات بودهاند. بنابراین صرف چند اشتباه در جذب بازیکنان خارجی که از سوی همه تیمهای فوتبال ایران سر زده - این خطا فقط استقلال یا پرسپولیس را شامل نمیشود- نباید باعث شود که به دفاع از چنین طریقهای پرداخت. ضمن اینکه خود سیاستگذاران نیز مرتکب اهمال در وضع قوانین مناسب در راستای اجرای این قانون شدهاند که این نقش پررنگتری در وضع موجود داشته است.
از طرفی در دیگر رشتهها آزادانه از مربیان و بازیکنان خارجی استفاده میشود. تیم ملی والیبال ایران از یک مربی روس سود میبرد و اگر سری به بسکتبال بزنیم به نام پتی، ستاره آمریکایی تیم شهرداری گرگان برمیخوریم که البته اینها گوشهای از حضور خارجیها در دیگر رشتهها است. بنابراین صرف اینکه باشگاههای فوتبال را دربند این قانون نگه داریم، نمیتواند نتیجه مطلوبی داشته باشد و باید کار را از ریشه اصلاح کرد.