وصال روحانی
اینکه در این فصل 14 بازیکن متفاوت استقلال در زدن 27 گل این تیم در لیگ برتر فوتبال کشور مشارکت داشتهاند نشانه خوبی است، اما نکته مهمتر و سؤال اساسیتر این است در پایان فصل که بهاحتمال قریب به یقین هم مهدی قایدی و هم شیخ دیاباته تسلیم ارقام بالای پیشنهادی تیمهای عرب منطقه و بویژه باشگاههای قطری و اماراتی میشوند و به این تیمها میپیوندند، آبیها چه طرحی برای جبران این مسأله دارند و به سوی کدامین سرنوشت سوق خواهند یافت؟
آیا در آن زمان هم سران «آبی» امیدوارند گسترش طیف گلزنی در این تیم و گلزن بودن اکثر هافبکها و مدافعان استقلال به نجات این تیم بیاید و با گلزنیهای آنها این تیم غیبت دیاباته و قایدی را حس نکند؟ آیا استمراری بر روند گلزنیهای فوق و ادامه ثمردهی مدافعان و هافبکهای استقلال متصور است و یا آبیها امیدوارند ارسلان مطهری یکتنه جور دو مهاجم سفرکرده را بکشد؟ آیا آرمان رمضانی که یک گلنزن تمامعیار در پرسپولیس نشان داده و به همین سبب از این تیم رانده شده بود، دو سه گل غیر منتظره اخیرش را به فصل بعدی هم بسط خواهد داد و آیا اصولاً این مهاجم اسبق سایپا در چنین اندازههایی هست؟
یافتن پاسخ سؤالات پراهمیت فوق بسیار الزامیتر از تعریف و تمجیدی است که اکنون آبیها بهسبب گستردگی طیف گلزنیها در تیمشان و نوشته شدن نام 14 بازیکن در جمع گلزنان استقلال شایسته خویش میانگارند و حتی یکی از دلایل ابقای فرهاد مجیدی در پست سرمربی تیم میدانند. مجیدی که در پی تغییرات اخیر هیأتمدیره استقلال جناح موافق خود را در این هیأت (البته با اعضایی کمشمار) بیش از گذشته میبیند و از حالا رأی اعتماد را برای شروع تدارکات فصل آینده دریافت کرده، باید به این فکر کند که کدام ابزار و سازوکارها را در اختیار بگیرد که فقدانشان در فصل جاری برای تیم دردسرساز شده است. درست است که گلزن بودن اکثر مدافعان و هافبکهای استقلال یک حسن و امیدی برای آینده است، اما کادر فنی این تیم باید به این سؤال فکر کند که چرا تمهیداتش سبب شده مهاجمانی مثل قایدی و دیاباته کمتر از همیشه گل بزنند و سایرین جور آنان را بکشند. مگر همین مهاجمان نبودند که در دوره آندرهآ استراماچونی بلای جان مدافعان تیمهای رقیب میشدند و مدتی ولو کوتاه بردهای صفر بر 3 تا صفر بر 5 را در این تیم به پدیدهای رایج و عادی تبدیل کرده بودند و مگر همین مهاجمان در نیمفصل دوم لیگ نوزدهم نیز وظایف خود را کم و بیش انجام نداده و در کار گلزنی به توفیقهایی 70درصدی و نظایر آن نایل نشده بودند؟
این یک فرضیه صحیح و دفاعیه معقول است که وقتی یک تیم گل میزند و برنده میشود، این که گلزن چه کسی بوده و در کدام خط بازی میکرده در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد و مهم، گلزنی و پیروز شدن است. طبق این نظریه مکانیسم و روش بازی است که باعث سرفرازی یا ناکامی یک تیم میشود و اگر آن مکانیسم جواب بدهد، بالاخره، یکی از اعضای جمع (بهواقع یکی از نفرات تیم) کار گلزنی را انجام میدهد و اگر این یکی نزند، آن یکی کار را تمام خواهد کرد. با این حال در گلزنترین تیمهای دنیا نیز وظیفه گلزنی مسئولیت اصلی و مستقیم مهاجمان آنهاست و آنها هستند که باید حاصل حملات و حرکات رو به جلوی تیم خود را به ثمر نهایی که همانا گلزنی است، برسانند و کار را تمام کنند، بنابراین مربیان استقلال بهجای راضی بودن از عنصر پخش بودن وظیفه گلزنی بین کل نفرات تیم (البته منهای دروازهبانها) باید تدابیری را اتخاذ کنند که کار گلزنی را برای فصل بعد ابتدا به مهاجمان و چند هافبک تهاجمی تیم محدود کند و سایر نفرات تیم پشتیبانی این روند و البته معروف سایر کارها و بخصوص تقویت امور دفاعی تیم شوند.
همانطور که پیشتر گفتیم الزام این مسأله زمانی بیشتر میشود که در نظر بگیریم دو مهاجم اول استقلال دیر یا زود رفتنیاند و به تیمهای خارجی خواهند پیوست و پر کردن جای خالی آنها توسط هرکسی بخصوص افرادی که کار اصلیشان گلزنی نیست و مهارتی در این زمینه ندارند و فقط هر از چندگاه شرایط با آنها یاری و گلزنیشان را میسر میکند، غیرممکن است.