سرمقاله
فرشاد کاسنژاد @Farshadcasnejad
داستان «پرسپولیس برانکو» در بحثهای فوتبال ایران نمیخواهد تمام شود. هنوز هستند کسانی که موفقیتهای تیم یحیی گلمحمدی را به برانکو ایوانکوویچ نسبت میدهند و تیم یحیی را مستقل نمیپذیرند و دنباله روند برانکو معرفیاش میکنند. داستان چهارساله برانکو بخش مهمی از تاریخ باشگاه پرسپولیس است، با تمام جامها و موفقیتها و ماجراهایش. این اما باید بایگانی شود تا پرسپولیس با مربیان دیگر شناخته شود و معنای تازه بدهد. این معنای تازه و تغییرات، خود بخشی از لذت و هیجان است.
اتصال تمام موفقیتهای بعدی پرسپولیس به «پرسپولیس برانکو» حتی منجر به توضیح حمید مطهری شده که در مصاحبهاش با ورزش ۳ میگوید: «از زمانی که گلمحمدی با کادرشان آمدهاند، چیزی حدود یک سال و نیم گذشته است و فرم فوتبال فعلی فرمی است که این کادر مورد علاقهاش است. این فرم فوتبال شناوری است که سعی شده با دیکته کردن تاکتیکهایمان به تیم حریف انجام شود. بعد از تغییرات خیلیها میگفتند موفقیت برای یک ماه یا دو ماه است و این تیم مال فلان شخص است اما شما ببینید ما در مسابقات آسیایی چند بازیکنمان را از دست دادیم؟ اصلاً تیم شد تیم جدید و ما ۷ یا ۸ یارمان را از دست دادیم که همگی بچههای خوب و توانمندی بودند. مثل بیرانوند، علیپور، ترابی، بشار رسن و دیگران. درباره بازیکنانی که جایگزین شدند هم خیلیها از ما ایراد گرفتند اما در پازل تاکتیکی تیممان قرار گرفتند و بهترینهای تیم شدند. مثل عیسی آلکثیر و ... پس قاعدتاً تیممان کاملاً هم نفرات و هم فرمش تغییر کرده و نمیتواند تیم گذشته باشد.» حمید مطهری بیش از هر مربی دیگری در پرسپولیس حق دارد در اینباره اظهارنظر کند و چه کسی است که نداند او در ساخت پرسپولیس دو فصل اخیر چقدر نقش ایفا کرده است.
موفقترین تیمها در اوج دوران موفقیت با تغییر مربی میتوانند با فروپاشی فنی مواجه شوند و اثری از آثار موفقیتشان باقی نخواهد ماند. یک مربی بد میتواند تمام ساختمان فنی مربی پیشین را یک شبه نابود کند. برای نابودی فرصت چندانی لازم نیست. در پرسپولیس اما گابریل کالدرون بعد از برانکو ایوانکوویچ بنای خودش را ساخت و خیلی زود هم به موفقیت رسید و حتی دور از ذهن نبود که در رقابتی جانانه با استقلال استراماچونی قهرمان فصل باشد. پرسپولیس اما مثل استقلال مربی خود را در پی بحرانهای مالی از دست داد و گلمحمدی جانشین کالدرون شد. تغییر دوباره مربی در یک فصل کافی بود تا نشانی از موفقیت در پرسپولیس باقی نماند اما گلمحمدی بهترین انتخاب ایرانی بعد از کالدرون بود و او نیز آمد و تیم خودش را ساخت. پرسپولیس برانکو به پرسپولیس کالدرون و بعد پرسپولیس گلمحمدی تبدیل شد و این ذهنیت که آثار برانکو منجر به موفقیت مربیان بعدی شده یا همچنان پرسپولیس از ثمرات دوران برانکو بهرهمند است، بیشتر به یک فانتزی شباهت دارد.
پرسپولیس برانکو وقتی کالدرون آمد به پایان رسید، پروندهاش بسته شد و یک تیم جدید با افکار جدید شکل گرفت. یحیی که دیگر هیچ اتصالی به آن تیم سابق نداشت و مسیر خودش را پی گرفت اما در این میان تنها یک نکته از بقایای تیم برانکو است و ارتباط فنی بین تیمهای چند سال اخیر پرسپولیس برقرار نمیکند اما ثمره هر مربی برای مربی بعدی میتواند باشد. پرسپولیس برانکو روی دور پیروزی و موفقیت بود و این حتماً برای کالدرون یک میراث محسوب میشد و پرسپولیس کالدرون هم تیم تیغدار و برندهای بود که میراثی برای گلمحمدی بود. این حتماً ارزشمند است و به تداوم موفقیت کمک کرده است اما در همین باره نکتهای را فراموش نکنیم. روزی که کالدرون جانشین ایوانکوویچ شد، سختترین کار مربیگری در مقیاس فوتبال ایران را پذیرفت. پرسپولیس آنچنان موفقیتهایش را تکرار کرده بود که شاید کالدرون باید قهرمان آسیا میشد تا بتواند از مربی پیشین در مقبولیت سبقت بگیرد. کالدرون که فرصتی نداشت اما گلمحمدی با رسیدن به فینال لیگ قهرمانان آسیا، صاحب این فرصت مقبولیت شد.
اعتبار و مقبولیت فنی این پرسپولیس و تمام نیک و بد آن متعلق به گلمحمدی و تیم فنی او است. منصفانه نیست که موفقیت او را با اتصال به گذشته کمرنگ جلوه دهیم. این پرسپولیس گلمحمدی است، بدون پیشوند و پسوند.