استقلال طی نخستین نمایش خود در سال جدید هر چند شباهتی به آن تیم روبهجلو و حریصِ فرهاد مجیدی نداشت اما نباید از این نکته غافل شد که دومین رویارویی آبیپوشان با پیکانِ دفاعی آنهم در فاصلهای کمتر از یک ماه، لزوماً دیدار جذابی نمیتوانست باشد. همانطور که استقلال فرهاد مجیدی به اجرای بازی هجومی و چرخش توپ مشهور است، تیمهای مهدی تارتار هم راهی جز دفاع اتوبوسی و استفاده از ارسالهای بلند درنظر ندارند. سیستم تاکتیکی پیکان تحت هدایت تارتار در لیگ بیستم همیشه مملو از پرتابهای دست بلند بهسمت محوطه جریمه و یا چشمبستن به ارسال از لبه خط طولی زمین بوده و شاید خودروسازان اصلاً راهی جز این ضدتاکتیکها را نیاموخته باشند.
فرهاد مجیدی با کسب یک پیروزی حیاتی مقابل فولاد و گذراندن استقلال از سد پیکان در جامحذفی، نشان داد که میتواند از مواضع تیمش در شرایط حساس دفاع کند و لااقل عملکردی بهتر از سرمربی پیشین آبیها نشان دهد اما در برابر این پیکان که فقط برای کسب تساوی و التیام غرور زخمخوردهاش به ورزشگاه آزادی آمده بود، حتی هجومیترین تیمهای آسیا هم حرفی برای گفتن نداشتند. پیکان این ضدتاکتیک و اینگونه بازی تخریبی را تا جان در بدن داشته از خود به نمایش گذاشته و مهدی تارتار از اینکه او را یک سرمربی دفاعی و بازیخرابکن بخوانند، ابداً ابایی ندارد. تیمی مانند پیکان که هر ساله برای حضور در ردههای هفتم و هشتم لیگ برتر به مسابقات تن میدهد، قطعاً آورده خاصی برای فوتبال باشگاهی ما نخواهد داشت و چشم به این بازیهای بزرگ دوخته تا با تخریب وجهه واقعی فوتبال و پررنگ کردن تکستارهها، به انتفاع مالی در بازارهای نقلوانتقالاتی برسد.
برای تیمهایی که بازیهایشان از پخش زنده تلویزیونی برخوردار نیست، تقابل با پرسپولیس و استقلال مانند فینال جامجهانی نمود دارد. استقلال قطعاً از ویرانههایی که محمود فکری برجای گذاشته به سمت موفقیت برمیخیزد اما روسیاهی چنین سبک نمایشی به صورت تیمهایی خواهد ماند که موفقیت خود را در تخریب وجهه بزرگان میبینند.