سامان موحدی راد
زندگی در خاورمیانه یک چیز را به خوبی به ما آموخته است: «در بدترین لحظات هم امیدوار باش!» برای همین هم ما در روزهایی که امید کمی به صعود به جام جهانی داریم و راه دشواری در پیش، امیدواریم که این مسیر را به آسانی بگذرانیم. روی کاغذ ما با عبور از کابوس ویلموتس به جزیره آرامش اسکوچیچ رسیدیم که حالا به ۱۰۰ درصد پیروزی از سه دیدار تدارکاتی یک سال اخیرش آماده سفر به بحرین و برگزاری رقابتهای مقدماتی انتخابی جام جهانی است اما تجربه سالها زندگی در اقلیم فوتبالی این کشور به ما میگوید که چندان نباید به این نتایج دل خوش کرد. نخست اینکه حتی سوریه، رقیبی که پیشترها از سوی ایران گلباران میشد، احتمالاً با اعتماد به نفس ناشی از وضعیت بهترش نسبت به ایران برای صعود به دو انتخابی جامجهانی با تیم کاملش به ایران نیامده بود. پس سه گلی که به دروازه سوریه دوخته شد را شاید نتوان دلیل محکمی برای آمادگی کامل تیم ملی دانست. در واقع در همه این سالها سیاستی از سوی فدراسیون و البته سرمربیهای تیم ملی پیگیری میشد و میشود که بازیهای تدارکاتی اغلب یا با تیمهای گمنام برگزار میشود و یا اینکه با تیمهایی که بازیکنان اصلی را در اختیار ندارند تا به این ترتیب فشاری روی سرمربی در مرحله آمادهسازی تیم نیاید.
نداشتن منابع مالی لازم و نیروهای متخصص در بخش بینالملل که کار رایزنیهای بینالمللی را انجام دهند، موجب شده تا در همه این سالها رقبای تدارکاتی ما چیزی شبیه آن عکس معروف تیم ملی سیرالئون با دمپایی در ورزشگاه آزادی باشند اما از آنجایی که در فوتبال ایران کسی قرار نیست درسی از گذشته بگیرد و همه سرشان به بازیهای خودشان گرم است، تیم ملی ایران در شرایطی پر از بیم و امید قرار است راهی بحرین شود. جایی که یک لغزش ممکن است به قیمت از دست رفتن فرصت حضور در جام جهانی مبدل شود. در این میان باید تنها دلمان را به همان تاکتیکهای قدیمی گرم کنیم. غیرت بازیکنان و خوششانسی اسکوچیچ! تصور همهمان این بود که بعد از دو دور حضور پیاپی در جام جهانی دیگر تابوی صعود به این رقابتها برایمان شکسته شده باشد و حالا باید به دروازههای بزرگتر در این رقابتها فکر کنیم اما تصورش را نمیکردیم که حتی حضور در دور انتخابی جامجهانی در آسیا هم برایمان به یک آرزو تبدیل شود.