نگاه فنی
رضا حمیدی
از لحظهای که رسانه باشگاه استقلال عقد قرارداد رمضانی را تأیید کرد موجی از انتقادها علیه تصمیمگیران باشگاه به خصوص فرهاد مجیدی که مسئول نخست تأیید نام بازیکنان برای حضور در این تیم است، به پا شد. خرید رمضانی شاید به خودی خود اهمیت آنچنانی نداشته باشد، چون روشن است که او با بودن دیاباته، قایدی و مطهری اصلاً شانسی برای بازی در ترکیب ندارد اما سؤالی که یارگیران باشگاه استقلال باید بر آن تأمل کنند این است که چرا استقلال سراغ ترمیم نقاط دیگر خود نمیرود و دست گذاشته روی پستی که تعدد بازیکنان در آن نقطه موج میزند؟!
نگاهی به آنچه هافبکهای استقلال در بازیهای نیمفصل رقم زدند به وضوح نشان میدهد که هیچیک از گزینهها در حد نام استقلال ظاهر نشدهاند.
استقلال در شرایطی گام به لیگ بیستم گذاشت که تصور میشد مهدی مهدیپور بتواند جای خالی علی کریمی را پر کند و به بازیکنی محوری بدل شود. مهدیپور اما نه تنها در استقلال به مهرهای اثرگذار بدل نشد و نتوانست در خط میانی فرمانده خوبی برای استقلال باشد بلکه این اواخر نیز به یک نیمکتنشین محض تبدیل شده و حتی نمیتواند در ترکیب اصلی تیمش بازی کند.
در واقع مهدیپور در هیچ بازهای از فصل در اوج قرار نداشت و هیچگاه نتوانست حتی در یک بازی نام خودش را به عنوان مرد برتر تیمش معرفی کند. او همواره در سایه دیگر بازیکنان - به خصوص مهاجمان- قرار گرفت؛ در حالی که ابتدای فصل با هدف ایجاد یک وضعیت محوری در مرکز میدان خریداری شد تا شاید استقلال نسبت به کریمی احساس دوری نکند.
دیگر هافبکهای استقلال نیز چنگی به دل نزدند و تنها مهدیپور نبود که نتوانست حس رضایتمندی ایجاد کند. در اغلب بازیهایی که از هافبکهای آبی در لیگ بیستم دیدیم نقطه درخشانی دیده نشد. فرشید اسماعیلی به جز اثرات مقطعی و یک گل 3 امتیازی که وارد دروازه نساجی کرد، بازیکن چشمنوازی نبود. اسماعیلی در اغلب بازیهایی که به میدان میرود همچنان آثار شتاب زدگی در ساقهایش دیده میشود به طوری که میشود اینطور برداشت کرد که با وجود اینکه سالها از عمر حضورش در استقلال میگذرد هنوز نتوانسته با فضای بازی در این تیم خو بگیرد. در واقع رشد فرشید اسماعیلی در استقلال در یک نقطه متوقف شد و این بازیکن دیگر نتوانست از حد متوسط و حتی گاه پایینتر از متوسط جلوتر برود.
درباره آرش رضاوند نیز میشود همین تحلیلهای مشابه را ارائه کرد. او هم روند رو به رشدی در استقلال نداشته و به رغم آنکه بازیهای زیادی فرصت یافت در ترکیب تیمش قرار بگیرد اما از آن ویژگیهای یک هافبک کامل که لازمه موفقیت در تیمهای بزرگ است همواره بیبهره بوده است. شاید رضاوند در تیمهای نفت یا سایپا بتواند به بازیکنی کلیدی تبدیل شود اما او نیز به مانند اسماعیلی در استقلال یک هافبک متوسط جلوه کرده است.
استقلال به جز این 3 نفر مسعود ریگی را هم همیشه در خط میانی خود دیده است. بازیکنی که روی یک نوار ثابت حرکت کرده و نه بالا رفته و نه پایین آمده است. به واقع یکنواختی در چنین سطحی نمیتواند نیازهای استقلال را تأمین کند و ریگی نیز به رغم زحماتی که همیشه در خط میانی تیمش کشیده نتوانسته به بازیکنی تبدیل شود که فقدانش در ترکیب به مسألهای حاد و نگرانکننده تبدیل شود.
در واقع اگر بخواهیم تحلیل روشنی از وضعیت هافبکهای استقلال ارائه کنیم به این نتیجه میرسیم که بود و نبود آنها چندان در استقلال اثرگذار نیست و آنها از کیفیتی برخوردار نیستند که اگر روزی به هر دلیل در ترکیب حضور نداشتند کسی غصه فقدانشان را بخورد.
با این وجود اما یارگیران باشگاه استقلال در نقل و انتقالات نیمفصل سراغ تقویت خط میانی نرفتند. هرچند که سعید مهری مهرهای است که قابلیت بازی در خط میانی را دارد اما او نیز ذاتاً هافبک دفاعی است و در بهترین شرایط ممکن بازیکنی درحد همین مسعود ریگی خواهد بود و نه بیشتر.
استقلال البته میتوانست پیش از شروع لیگ انتخابهای بهتری برای خط میانی خود داشته باشد. هرچند که آن روزها نام مهدیپور وسوسهانگیز مینمود اما از بد قصه این خرید نیز جواب مثبت نداده و شاهد سقوط فنی مشارالیه در استقلال لیگ بیستم هستیم.
با این حال تجربه ناکام جذب این بازیکن نباید مدیران استقلال را به سمت مسیری اشتباه سوق دهد. استقلال همین حالا نیاز به خرید یک هافبک طراح دارد. بازیکنی که از ظرفیتهای کافی برای برقراری توازن و ارتباط میان هافبکها و مهاجمان برخوردار باشد. شاید یکی از دلایلی که باعث شد آبیها مذاکراتی سطحی با دژاگه داشته باشند همین احساس نیاز باشد که البته جذب این بازیکن هم منتفی شد. به هر حال استقلال هنوز برای پرکردن لیست خود زمان دارد و میتواند باز هم به رایزنی و تحقیق بپردازد تا شاید مهمترین مشکل فنی و تاکتیکی آبیها که در نیمفصل نخست هم مشهود بود، تا حدی بهبود یابد.