سید محمد دانشگر در سومین فصل حضورش در استقلال همچنان آتشبیار معرکه و از سردمداران بینظمی است.
این مدافع 27 ساله بوشهری که ابتدا در تیم فجر دیده شد و در نفت تهران کنار مرتضی پورعلیگنجی درخشید و در سایپا هم بد عمل نکرد، از زمان انتقالش به استقلال بیش از آن که موفقیت بیافریند، تنش و حرف و حدیث ایجاد کرده است. او برخی گلهای حساس را هم زده که سرآمد آنها گلی بود که در واپسین دقایق وقت عادی نیمه نهایی جام حذفی فصل گذشته مقابل پرسپولیس به ثمر رساند و برتری 1-2 رقیب قدیمی را منقضی و تساوی 2-2 را برقرار کرد و پایهگذاری پیروزی کلی و صعود آبیها به دیدار نهایی در سایر ضربات پنالتی شد اما در ازای هر گل زده او چندین و چند بحران در استقلال خلق شده و کارنامه سرمربیان ثابت و موقتی اخیر استقلال از فرهاد مجیدی و مجید نامجومطلق گرفته تا محمود فکری سرشار از برخوردهای انضباطی و اجباری با وی بوده است.
دوری بیپایان زیادهخواهیها
وقتی در اواسط لیگ هجدهم دانشگر در پی یکی از برخوردهای همیشگی انضباطی و شغلیاش با سران استقلال از تیم کنار گذاشته شد و شایعات جدایی دیر یا زود او از جمع آبیها زبان به زبان گشت، وی با اعلام اینکه حاضر نیست آنها را در شرایط سخت و در حالی که کمبود بازیکن دارند تنها بگذارد، سعی در جمعآوری هوادار برای خود کرد اما در بازگشت به جمع نفرات استقلال باز بحران تازهای را آفرید و ناظران را به این باور رساند که دور تسلسل بینظمیها و زیادهخواهیهای او پایانی را نمیشناسد. شاید دعوای کلامی جدید او با فرشید اسماعیلی که سبب شده مجیدی باز دانشگر را نقرهداغ و از تمرینات محروم کند، فقط تقصیر او نباشد و اسماعیلی هم مقصر باشد اما اینکه معمولاً دانشگر یک پای ثابت این دعواهای درون سازمانی و کشمکشهای درون تیمی است، همه را به این باور رسانده که او اصراری در حفظ آرامش و تصحیح رفتارهای گذشته خود ندارد و همان دانشگری است که در این سه سال دیدهایم. او مدافع وسط بدی نیست اما نه تنها در این پست ایرادهای فنی متعددی دارد بلکه با مشارکت درجه اولش در بسیاری از بگومگوهای تیم آرامش را از جمع آبیها گرفته و به قول هواداران استقلال دشمن شادکن شده است.
این رسم عقل و انصاف نیست
به سبب روحیات متغیر و عدم ثبات رفتاری دانشگر مربیان استقلال هم در سه فصل اخیر نتوانستهاند ترکیب ثابت خود را برای منطقه حیاتی و پست بسیار مهم مدافع وسط بیابند و هر روز مجبور به چینشهای متفاوتی در این منطقه شدهاند. شاید دل مجیدی در حال حاضر و فکری در نیمفصل اول به این نکته خوش و مطمئن بوده باشد که در سایه حضور امثال محمدحسین مرادمند و سیاوش یزدانی میتوان یک زوج موفق را در مرکز خط دفاعی جور کرد و با اینکه عارف غلامی در استقلال بسیار ناموفق بوده اما او هم گزینهای در دسترس برای این منطقه است اما این یک رسم و روال درست و پایدار و عقلایی و منصفانه نیست که بازیکنی را بیاورید و رویش خرج و سرمایهگذاری کنید و بخواهید که از پایههای اصلی خط دفاعیتان باشد ولی او بارها به دفعات وارد حاشیه شود و برای تیمش دردسر درست کند و برای مربیانش چارهای جز دور نگه داشتن او از تمرینات نماند. اگر پیشینه دانشگر سرشار از اختلاف و اصطکاک با تمام مربیان اخیر استقلال نبود و او فقط با یک نفر درمیافتاد میشد وی را بیگناه تلقی کرد اما زمانی که در نظامهای کاری چند مربی مردود میشود و آنها حاضرند بگویند که «شکست و سقوط را میپذیرند اما بینظمی برایشان غیر قابل تحمل است» باید به این نتیجه برسیم که دانشگر مقصر اصلی برخی اتفاقات منفی دو سه سال اخیر در جمع آبیها و مهرهای ذاتاً ناآرام است که سرش برای دردسر درد میکند. هیچکس منکر برخی بهرههای فنی او و بازیهای پرتعجباش و البته کارایی و گلزنیهایش در زمان تهاجم نیست اما وی پیشینهای را برای خود جور کرده که بتدریج مربیان استقلال را به این باور رسانده که زندگی بدون دانشگر بسیار شیرینتر از زندگی در کنار اوست!!