وصـال روحانـی
در دنیای مربیگری فقط تاکتیکها و مهرهچینیها نیست که موفقیت به بار میآورد و دوستی با مهرههای شاخص تیم گاه اثری مثبت به اندازه اتخاذ بهترین استراتژیها دارد. برای محمود فکری که عادت نداشت با هیچیک از بازیکنان استقلال به طور خاص «دوست» شود، این امر گران تمام شد زیرا حتی کسانی که با وی بد نبودند، به ندرت برای او جانفشانی کردند اما برای فرهاد مجیدی که دو هفتهای است جای حاج محمود را گرفته، دوستی با برخی ستارههای تیم تبدیل به کلیدیترین استراتژی شده است. کاری به تاکتیکهای انتخابی او نداریم و اصولاً به نظر میرسد که در این زمینه فراز کمالوند نقشی بارزتر از فرهاد داشته باشد اما آنچه سبب شده مجیدی شروعی خوب در مقطع سوم مربیگریاش در جمع آبیها داشته باشد و «فولاد» سرسخت و محکم را در تهران خم کند، رفاقت با بعضی ستارههای کلیدی تیم است. سرآمد اینگونه بازیکنان، شیخ دیاباته و مهدی قایدی هستند. همان دو بازیکنی که حاج محمود هرگز از در دوستی با آنها درنیامد. فکری همیشه در حال جدل و قهر و آشتی با این مهاجم آفریقایی بود و در تعدادی از مسابقات اصلاً به او بازی نداد یا فقط در 25 دقیقه آخر از وی استفاده کرد و البته مصدومیتها و قهر و ناز کردنهای دیاباته هم در کاهش تعداد دفعات حضور وی در میدان دخیل بود. فکری، قایدی را هم تحویل نمیگرفت و شاید اصول و طرز فکرش این بود که نیاز به باج دادن به هیچکس و هیچ ستارهای ندارد و کریس رونالدو هم برای او بازیکنی در سطح دیگران است. شاید در تأیید حرفهای خود او هم باید پذیرفت که وی در نهایت بابت همین طرز تفکر و به دلیل تابع اصول بودن و راه نرفتن با اغیار و ارجح شمردن اصول کاری بر مصلحتهای فردی پست خود را در استقلال از دست داد.
دلبری به سبک مجیدی
مجیدی 180 درجه با فکری فرق دارد. او هم کم با برخی ستارههای استقلال درنیفتاده و امثال دانشگر، باقری و اسماعیلی را کم تنبیه نکرده ولی با بعضی بازیکنان که خوب است، واقعاً خوب است و چنان از آنها دلبری میکند که حاضرند برای او جنایت هم بکنند! کاپیتان اسبق استقلال بیش از هر کسی راه بازی گرفتن از قایدی و دیاباته را بلد است و چون با آنها رفاقت کرده، آنها هم بیشتر حاضرند برای او فداکاری کنند. بسیار بیشتر از فکری که آشکارا در لب خط به دیاباته پشت میکرد و به او میفهماند که در مقابل منافع و جایگاه استقلال هیچ ارزشی ندارد و با تأکید بر اینکه «تیم» مهم است و نه «افراد»، به قایدی هم تفهیم میکرد هوایی نشود و به اندازه سهمش حرف بزند و در حد جایگاه و پیشینهاش برای ارتقای قراردادش تلاش کند.
فرضیهای جهانی
مجیدی در مقطع دوم مربیگریاش در استقلال نیز با همان فرمولی که گفتیم، بازیهای خوب و موفقی از زوج قایدی- دیاباته گرفت و همه میدانند اگر این زوج سرحال و موفق باشد، استقلال غمی در امور تهاجمی ندارد و میتواند اکثر بازیهایش را ببرد یا دستکم بازنده آنها نباشد. مجیدی با تعدادی از نفرات دیگر تیمش نیز دوست است و آنها هم حاضرند برای او تلاشی بیش از معمول کنند و با اینکه بعید است در مقطع سوم سرمربیگریاش در استقلال نیز با تعدادی از شاگردانش درنیفتد اما همراه داشتن «دل» شماری از ستارهها برای توفیق او در بعضی دیدارها و نگه داشتن استقلال در جمع مدعیان قهرمانی کفایت خواهد کرد. مجیدی به فرمولی رسیده و مجری آن است که حتی در خارج و دور از مرزهای ما نیز طرفدار دارد و مربیان نامدار دیگری هم در سطح جهان به این فرضیه و تاکتیک جنبی معتقدند و بیش از طراحی استراتژیها، به ازدیاد دوستیها و به ایجاد انگیزشهای روانی نزد شاگردان خود بها میدهند. کنکاش در حیطههای کاری سرمربی کنونی استقلال به ما میگوید که اگر هم او برابر با مدت قرارداد جدیدش (دو سال و نیم) در این تیم پرمهره نباشد، هر میزان از حضور و هر مدت از زمان اقامتش در استقلال بیشتر مدیون رفیقیابی او خواهد بود و نه استراتژیهای فنیاش که هیچگاه به نظر نرسیده در مورد دوم فرد برجستهای باشد.